Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
ditch	ابرو کنار راه کنده
ditched	ابرو کنار راه کنده
ditches	ابرو کنار راه کنده
Other Matches
ditches	ابرو
ditched	ابرو
ditch	ابرو
brows	ابرو
braced	خط ابرو
brace	خط ابرو
dishonorable	بی ابرو
gutter	ابرو
creditability	ابرو
brow	ابرو
bristling	ابرو
low dwon	بی ابرو
reputations	ابرو
reputation	ابرو
street gutter	ابرو
prestige	ابرو
accolade	خط ابرو
accolades	خط ابرو
dishonourable	بی ابرو
low down	بی ابرو
wash out	ابرو
watercourse	ابرو
low-down	بی ابرو
canals	ابرو
canal	ابرو
gutters	ابرو
credit	ابرو
credited	ابرو
crediting	ابرو
eyebrows	ابرو
credits	ابرو
apt words	ابرو
eyebrow	ابرو
indignity	هتک ابرو
pencilling	مداد ابرو
honor	ابرو ناموس
Not to turn a hair. Not to bat an eyelid.	خم به ابرو نیاوردن
pencil	مداد ابرو
indignities	هتک ابرو
reputation	ابرو خوشنامی
aqua	ابرو عرق
channels	ابرو ابراهه
channelled	ابرو ابراهه
channeling	ابرو ابراهه
channel	ابرو ابراهه
wash out	شیار ابرو
weephole	ابرو دیوار
hips	ابرو درهای
hip	ابرو درهای
channeled	ابرو ابراهه
name	ابرو علامت
superciliary	مربوط به ابرو
names	ابرو علامت
what impaired his reputation	چه چیز به ابرو
gutters	ابرو شیروانی
gutter	ابرو شیروانی
pencils	مداد ابرو
not to stir an eyelid	خم به ابرو نیاوردن
brace	اتل ابرو
box gutter	ابرو صندوقهای
braced	اتل ابرو
reputations	ابرو خوشنامی
scowled	ابرو درهم کشی
intercepting ditch	ابرو بالای خاکبرداری
scowl	ابرو درهم کشی
To pluck ones eyebrows.	زیر ابرو برداشتن
culvert	مجرای سر پوشیده ابرو
culverts	مجرای سر پوشیده ابرو
fauxpas	خبط یاخطایی که ابرو
scowling	ابرو درهم کشی
scowls	ابرو درهم کشی
highbrow	دارای ابرو وپیشانی بلند
crayons	مداد ابرو نقاشی کردن
crayon	مداد ابرو نقاشی کردن
to pucker up the brow	در هم کشیدن گره بر ابرو زدن
glabella	برامدگی پیشانی میان دو ابرو
To make eyes.	چشم و ابرو آمدن (نازو غمزه ).
clog	: کنده
block aead	سر کنده
stocked	کنده
anvil stock	کنده
stock	کنده
bilboes	کنده
graven	کنده
clogs	: کنده
chumps	کنده
chump	کنده
timber	کنده
stubbing	کنده
clogged	: کنده
stubs	کنده
dugout dewelling	کنده
blocks	کنده
stub	کنده
knockstone	کنده
stubbed	کنده
log	کنده
chunk	کنده
pulled	کنده
chunks	کنده
logs	کنده
block	کنده
bloc	کنده
blocs	کنده
blocked	کنده
near leg pickup and turnover	نوعی کنده رو
grits	جوپوست کنده
deblocking	کنده شکنی
log	کنده چوب
plummer block	کنده شفت
picked	پوست کنده
blockette	کنده کوچک
plummer block	کنده محور
logs	کنده چوب
olympic lift	کنده یک چاک
rear crotch and near arm	نوعی کنده رو
near leg and craddle	کنده گوسفندانداز
entry block	کنده مدخل
in plain english	پوست کنده
frankly	رک وپوست کنده
ingraving	کنده کاری
inside sarma	انواع کنده رو
carver	کنده کار
trunk	کنده درخت
trunks	کنده درخت
dugout	کنده شده
dugouts	کنده شده
logrolling	کنده غلتانی
leg pickup	کنده کشی
in intaglio	بشکل کنده
block length	درازای کنده
glyptics	کنده کاری
aboveboard	پوست کنده
control block	کنده کنترل
graving	کنده کاری
peeled	پوست کنده
hulled	پوست کنده
husked	پوست کنده
block size	اندازه کنده
block mark	نشان کنده
leg lift and side roll	کنده سرانبون
stumpy	پر از کنده درخت
stumps	کنده درخت
engraver	کنده کار
wooden anvil stock	کنده چوب
stumping	کنده درخت
stumped	کنده درخت
unstuck	کنده شده
engravers	کنده کار
stump	کنده درخت
building block	بنا کنده
building blocks	بنا کنده
building block	کنده ساخت
deblock	شکستن کنده
building blocks	کنده ساخت
olympic lift and cross face	کنده حصیر مال
trunk	الوار کنده چوب
blocked	کنده مانع ورادع
loggets	کنده کوچک دیرک
blocks	کنده مانع ورادع
loggats	کنده کوچک دیرک
carve	کنده کاری کردن
block	کنده مانع ورادع
carved	کنده کاری کردن
carves	کنده کاری کردن
cutting chisel	اسکنه کنده کاری
trunks	الوار کنده چوب
logged	از کنده پاک شده
quarried	ازکان کنده شده
dug in	سنگر کنده شده
stubby	پراز کنده درخت
shelled almond	بادام پوست کنده
plain	ساده پوست کنده
carvings	کنده کاری کردن
record blocking	کنده یی کردن مدارک
plainest	ساده پوست کنده
intagliated	کنده کاری شده
I had a very hard time ot it.	دراینکار پوستم کنده شد
plains	ساده پوست کنده
plainer	ساده پوست کنده
break ground	لنگر از زمین کنده شد
groats	گندم یاجوپوست کنده
chalcogrophy	کنده کاری روی مس
flump	تلوتلوخوردن کنده زدن
chalcographer	کنده کاری روی مس
ptisan	گندم پوست کنده
talk turkey <idiom>	رک و پوست کنده گفتن
make no bones about something <idiom>	رک و پوست کنده گفتن
rock hewn	از کوه کنده شده
Bluntly. Without mincing words.	صاف وپوست کنده
man-to-man <idiom>	مستقیم یارک وپوست کنده
it peels better	بهتر پوست ان کنده میشود
zincograph	روی کنده کاری شده
The handle of the bucket has come off.	دسته سطل کنده شده
ivory carving	کنده کاری روی عاج
stew in one's own juice <idiom>	افتادن درچاهی که خود کنده
sidero graphy	کنده کاری روی پولاد
she is a peach	هلوی پوست کنده است
aweigh	لنگر اززمین کنده شده
ivory carving	کنده کاری روی عاج

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com