Dictiornary-Farsi | ابری شدن سایه افکن شدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
cloud	ابری شدن سایه افکن شدن
clouding	ابری شدن سایه افکن شدن
clouds	ابری شدن سایه افکن شدن


Other Matches

shadowy	سایه افکن
umbriferous	سایه افکن
adumbral	سایه افکن
shady	سایه افکن مشکوک
shadings	سایه دار کردن سایه افکندن
shade	سایه دار کردن سایه افکندن
shades	سایه دار کردن سایه افکندن
silhouette	طرح سایه سایه انداختن
silhouettes	طرح سایه سایه انداختن
half tone screen	صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting	سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb>	او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
trajectory	فرا افکن
trajectories	فرا افکن
bombardier	بمب افکن
radiators	گرما افکن
searchlights	نور افکن
torpedo boat	اژدر افکن
peashooter	نخود افکن
peashooters	نخود افکن
bomber	بمب افکن
projectors	پیش افکن
fire thrower	شعله افکن
flame thrower	شعله افکن
falmethrower	شعله افکن
factious	نفاق افکن
searchlight	نور افکن
disruptive	نفاق افکن
electron injector	الکترون افکن
projectors	پرتو افکن
projector	پیش افکن
projector	پرتو افکن
radiator	گرما افکن
bombers	بمب افکن
irradiative	پرتو افکن
pt boat	ناوچه اژدر افکن
torpedo plane	هواپیمای اژدر افکن
pharos	نور افکن دریایی
searchlight	اشعه نور افکن
bomber	هواپیمای بمب افکن
bombers	هواپیمای بمب افکن
destroyer boat	قایق اژدر افکن
searchlights	اشعه نور افکن
fighter bomber	شکاری- بمب افکن
torpedo boat	ناوچه اژدر افکن
broad beam headlamp	نور افکن با تشعشع عرضی
clouded	ابری
reeky	ابری
heavies	ابری
heavy	ابری
nebula	ابری
nedula	ابری
nubilous	ابری
heavier	ابری
heaviest	ابری
acloud	ابری
nebulose	ابری
overcast	ابری
cloudy	ابری
flossflower	گل ابری
flecker	ابری کردن
star nebula	ابری ستارهای
star cloud	ابری ستارهای
thicker	تیره ابری
crab nebula	ابری خرچنگی
thickest	تیره ابری
horsehead nebula	ابری سراسب
dapple	لکه ابری
emission nebula	ابری تشعشعی
lagoon nebula	ابری مرداب
dummbbell nebula	ابری دمبل
gloom	ابری بودن
thick	تیره ابری
sponginess	حالت ابری
tarantula nebula	ابری طلاماهی
veil nebula	ابری پرده
owl nebula	ابری جعد
planetary nebula	ابری سیارهای
orion nebula	ابری جبار
obnubilate	ابری کردن
ring nebula	ابری حلقوی
aquarius nebula	ابری دلو
nebulosity	حالت ابری
horsehead nebula	ابری کله اسبی
marbleize	رنگ ابری کردن
extragalactic nebula	ابری برون کهکشانی
overcloud	ابری یا تیره شدن
lyraring nebula	ابری حلقوی شلیاق
It is cloudy.	هوا ابری است.
heavily overcast	ابری پوشیده [ هواشناسی]
heavily overcast	ابری متراکم [هواشناسی]
to overcloud	ابری شدن [هوشناسی]
to cloud over	ابری شدن [هوشناسی]
stratojet	نوعی هواپیمای بمب افکن قاره پیمای 6 موتوره
marble	رنگ ابری زدن مرمرنماکردن
emission nebula	ابری نشری سحابی گسیلشی
marbles	رنگ ابری زدن مرمرنماکردن
stratofortress	نوعی هواپیمای قاره پیمای استراتژیکی بمب افکن 8موتوره
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] .	پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
helmcloud	ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
thunderhead	توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
umber	سایه
shadowed	سایه
shadow	سایه
umbrage	سایه
auspices	سایه
cleek	سایه
thanks to.....	در سایه
shadowless	بی سایه
shades	سایه
shadows	سایه
shadiness	سایه
shading	سایه
shade	سایه
sunshades	سایه
umbra	سایه
shadings	سایه
sunshade	سایه
shadowing	سایه
cloud design	طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
hustler	بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
hustlers	بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
mark mark	اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
silhouette target	سایه هدف
shadowlike	سایه مانند
half tone	سایه روشن
somber	سایه دار
umbrageous [literary] <adj.>	سایه دار
kinema or cin	سایه نما
shady [place] <adj.>	سایه دار
kinephantoscope	سایه نما
umbrageous	سایه دار
To cast a shadow.	سایه انداختن
penumbra	سایه روشن
to go to the shades	سایه افکندن در
obtenebrate	سایه افکندن بر
tone	سایه رنگ
sciagraphy	سایه نگاری
ski graphŠetc	سایه نگاری
shadeless	بدون سایه
shader	سایه رنگ زن
light and shade	سایه روشن
shadow play	نمایش سایه ها
sciamachy	جنگ با سایه
penumbra	نیم سایه
half shadow	نیم سایه
shadowed	شبح سایه
shade	سایه بان
bower	سایه بان
halftones	سایه رنگ
shade	سایه انداختن
halftone	سایه رنگ
shadows	شدو سایه
shades	سایه بان
shades	سایه انداختن
shadings	سایه بان
To cast a shadow .	سایه انداختن
shadings	سایه انداختن
tones	سایه روشن
shading	سایه اندازی
shading	سایه زنی
shadowed	شدو سایه
shadow	شدو سایه
shadowing	شبح سایه
shadowing	شدو سایه
shadow	شبح سایه
canopy	سایه بان
shadows	شبح سایه
canopies	سایه بان
bowers	سایه بان
tinge	سایه رنگ
tinges	سایه رنگ
sombre	سایه دار
overcast	سایه انداختن
adumbration	سایه افکنی
shaded <adj.>	سایه دار
boxed cornice	سایه بان
overshadow	سایه افکندن بر
umber	سایه انداختن
lighting	سایه روشن
overshadowing	سایه افکندن بر
shady	سایه دار
overshadowed	سایه افکندن بر
drop shadow	سایه برجسته
bowery	سایه دار
shadowy	سایه مانند
overshadows	سایه افکندن بر
halation	نیم سایه
tone	سایه روشن
hatching	سایه زنی
shadowy <adj.>	سایه دار
dive bomber	هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
She has become rather off hand.	سایه اش سنگین شده
umbrage	شابهت سایه وار
contrast	زمینه طرح و سایه
tintless	بدون سایه رنگ
gray scale	مقیاس سایه زنی
thank you	سایه شما کم نشود
thermal shadow	سایه روشن حرارتی
contrasts	زمینه طرح و سایه