Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
audiovisual aids	ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
Search result with all words
visual aids	ابزارهای کمکی دیداری
Other Matches
audiovisual	دیداری- شنیداری
audi	بازتاب دیداری- شنیداری
auxiliary storage	حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation	عملیات کمکی عملکرد کمکی
thermal devices	ابزارهای حرارتی
monetary instruments	ابزارهای پولی
labor saving devices	ابزارهای کاراندوز
means against rust	ابزارهای گرد زدا
psychodiagnostics	ابزارهای تشخیص روانی
auditory	شنیداری
audio	شنیداری
aural	شنیداری
auditory acuity	تیزحسی شنیداری
paracusis imaginaria	توهم شنیداری
acoustic type	سنخ شنیداری
auditory hallucination	توهم شنیداری
acousma	توهم شنیداری
audiotape	نوار شنیداری
audile	سنخ شنیداری
listening comprehension	درک شنیداری
auditory type	سنخ شنیداری
acouasm	توهم شنیداری
aurally handicapped	معلول شنیداری
acoasm	توهم شنیداری
auditory apperception test	ازمون اندریافت شنیداری
auditory agnosia	ادراک پریشی شنیداری
auditory aphasia	زبان پریشی شنیداری
auditory projection area	ناحیه ادراک شنیداری
auxiliary machinery	دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
audiogravic illusion	خطای ادراکی حرکتی-شنیداری
audiogyral illusion	خطای ادراکی حرکتی-شنیداری
visuals	دیداری
sights	دیداری
sight	دیداری
visually	دیداری
payable at sight	دیداری
on sight	دیداری
at sight	دیداری
visual	دیداری
slewing	سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
pilot materials	وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
common hardware	ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
sight draft	برات دیداری
apparitions	توهم دیداری
visile	سنخ دیداری
sight bill	برات دیداری
visual type	سنخ دیداری
visual hallucination	توهم دیداری
draft at sight	برات دیداری
photoma	توهم دیداری
payable at sight	پرداخت دیداری
bill pay able at sight	برات دیداری
demand deposit	سپرده دیداری
apparition	توهم دیداری
visual perception	ادراک دیداری
visual organization	سازمان دیداری
visual induction	القاء دیداری
visual focusing	تمرکز دیداری
visual check	مقابله دیداری
teletractor	مبدل دیداری
visual cliff	پرتگاه دیداری
visuo motor	دیداری- حرکتی
visually handicapped	معلول دیداری
sight vocabulary	واژگان دیداری
visual fixation	تثبیت دیداری
videotaping	نوار دیداری
videotapes	نوار دیداری
visual adaptation	انطباق دیداری
videotaped	نوار دیداری
videotape	نوار دیداری
visual span	فراخنای دیداری
sight method	روش دیداری
visual projection	فرافکنی دیداری
visual agnosia	ادراک پریشی دیداری
visual illusion	خطای ادراکی دیداری
visual aphasia	زبان پریشی دیداری
on sight bill of exchange	برات برویت یا دیداری
episcotister	محرک نمای دیداری
visual display unit	واحد نمایش دیداری
sight draft	برات یا حواله دیداری
days sight draft	برات دیداری 06 روزه
optical illusions	خطای ادراکی دیداری
optical illusion	خطای ادراکی دیداری
visual righting response	پاسخ تعادل دیداری
visual bender motor gestalt test	ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
bender visual motor gestalt test	ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
language	ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
languages	ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
Windows GDI	مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد
ancillary	کمکی
auxiliaries	کمکی
secondary	کمکی
subsidiaries	کمکی
supplementary	کمکی
subsidiary	کمکی
auxiliary	کمکی
prony motor	موتور کمکی
sabot	خرج کمکی
communicating pole	قطب کمکی
commutating pole	قطب کمکی
by pass valve	شیر کمکی
boostes transformer	ترانسفورماتور کمکی
boostes pump	پمپ کمکی
booster pump	پمپ کمکی
booster magneto	دینام کمکی
coprocessor	پردازنده کمکی
reserve accumulator	انباره کمکی
operating supplies	مواد کمکی
relieving arch	طاق کمکی
user interface	میانجی کمکی
utilitu program	برنامه کمکی
interpoles	قطبهای کمکی
interpole	قطب کمکی
intermediate grid	شبکه کمکی
split pole motor	موتور کمکی
slack variable	متغیر کمکی
remedial measure	اندازه کمکی
back up frequency	فرکانس کمکی
auxiliaries	امدادی کمکی
auxiliary landing field	فرودگاه کمکی
accommodator	کارگر کمکی
auxiliary equipment	وسایل کمکی
auxiliary forces	نیروی کمکی
auxiliary forces	قوای کمکی
artificial aids	وسایل کمکی
artificial antenna	انتن کمکی
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
dummy antenna	انتن کمکی
auxiliary electrode	الکترود کمکی
auxiliary base line	باز کمکی
auxiliary charger	شارژکننده کمکی
auxiliary equipment	وسائل کمکی
auxiliary ego	خود کمکی
auxiliary memory	حافظه کمکی
auxiliary	امدادی کمکی
auxiliary target	هدف کمکی
accessory	لوازم کمکی
auxiliary view	نمای کمکی
auxiliary storage	انبار کمکی
auxiliary rotor	رتور کمکی
auxiliary storage	انباره کمکی
auxiliary operation	عمل کمکی
auxiliary memory	حافظ کمکی
auxiliary operatich	عمل کمکی
auxiliary target	نقطه کمکی
relieving tackle	تاکل کمکی
wills	فعل کمکی "خواهم "
norton utilities	برنامههای کمکی نورتن
auxiliary control surfaces	سطوح فرامین کمکی
undelete utility	برنامه کمکی احیاء
mace utilities	برنامه کمکی میس
aiding	کمک وسایل کمکی
aid	کمک وسایل کمکی
aided	کمک وسایل کمکی
accessory cells	یاخته های کمکی
willed	فعل کمکی "خواهم "
afforce	نیروی کمکی فرستادن به
will	فعل کمکی "خواهم "
guiding	عضلات کمکی مجاور
pitman	عضو گروه کمکی
table utility	برنامه کمکی جدولی
sabot	خرج موشکی کمکی
astrocyteo	نوعی یاخته کمکی
lee helm	سکان کمکی ناو
layshaft	محور دندانه کمکی
I can't help it. <idiom>	من نمیتونم کمکی کنم.
dozzle	مخزن کمکی تغذیه
downloading utility	برنامه کمکی استقرار
commutating pole converter	تبدیل گر قطب کمکی
auxiliary power unit	واحد قدرت کمکی
back end processor	پردازنده کمکی تک منظوره
backup utility	برنامه کمکی پشتیبان
interpole motor	موتور با قطب کمکی
auxiliary flight surfaces	سطوح پرواز کمکی
igniter pad	کیسه خرج کمکی
navigational grid	شبکه کمکی ناوبری
kedge anchor	لنگر کمکی ناو
communicating pole winding	سیم پیچی قطب کمکی
I'm glad I could help.	خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
I'm really not responsible for it. <idiom>	من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
boot	پوشش کمکی روی سم اسب
frapping lines	طناب تعادل کمکی ناو
document comparison utility	برنامه کمکی مقایسه مدارک
file transfer utility	برنامه کمکی انتقال فایل
build-up	نیروی کمکی تقویت نیروها
file conversion utility	برنامه کمکی تبدیل فایل
build up	نیروی کمکی تقویت نیروها
outline utility	برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
ingot feeder head	مخزن کمکی تغذیه شمش
build-ups	نیروی کمکی تقویت نیروها
sight bill	حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
My hands are tied. <idiom>	نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
bowsight	وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
screen saver utility	برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
banderillero	عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
file compression utility	برنامه کمکی فشرده کردن فایل
helps	کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
drum sorting	مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
commenting	نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
pickup man	اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com