English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
bird's-break ابزار رخ منقاری
hawksbeak ابزار رخ منقاری
hawksbill ابزار رخ منقاری
Other Matches
rostral منقاری
rostriform منقاری
coronoid منقاری
coronoid process زائده منقاری
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
bollards تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollard تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
implements ابزار
implementing ابزار
implemented ابزار
implement ابزار
locking device ابزار
device ابزار
devices ابزار
tool ابزار
tools ابزار
folding rule خط کش [ابزار]
gadget ابزار
doodad ابزار
yardstick خط کش [ابزار]
yard stick خط کش [ابزار]
instrumentation ابزار
folding ruler خط کش [ابزار]
folding meter stick خط کش [ابزار]
double meter stick [American] خط کش [ابزار]
carpenter's rule خط کش [ابزار]
gadgets ابزار
instrument ابزار
hardware ابزار
doodads ابزار
sliding caliper کولیس [ابزار]
vernier caliper کولیس [ابزار]
calliper [British] کولیس [ابزار]
physical device ابزار مادی
calipers کولیس [ابزار]
vernier calliper [British] کولیس [ابزار]
calipers قطرسنج [ابزار]
vernier calliper [British] قطرسنج [ابزار]
sliding caliper قطرسنج [ابزار]
vernier caliper قطرسنج [ابزار]
plier انبردست [ابزار]
calliper [British] قطرسنج [ابزار]
instrument panels پیشخوان ابزار
instrument panels پهنهی ابزار
fishing tackle ابزار ماهیگیری
toll steel فولاد ابزار
tax instrument ابزار مالیاتی
steelwork ابزار پولادین
small tool ابزار کوچک
skiving tool ابزار تراش
precision tool ابزار دقیق
planishing tool ابزار پرداخت
moulding templet ابزار کشویی
tool holder ابزار گیر
tool maker ابزار ساز
tool maker ابزار مند
workbox جعبه ابزار
turning tool ابزار تراشکاری
toolroom اتاق ابزار
toolhouse انبار ابزار
toolbox جعبه ابزار
tool sharpener ابزار چاق کن
tool set دست ابزار
moulding plane رنده ابزار
folding metre stick [British] خط کش تاشو [ابزار]
folding metre stick [British] خط کش جیبی [ابزار]
folding meter stick [American] خط کش جیبی [ابزار]
electric drills دریل ها [ابزار]
drills دریل ها [ابزار]
drilling machines دریل ها [ابزار]
boring machines دریل ها [ابزار]
folding rule خط کش تاشو [ابزار]
yardstick خط کش تاشو [ابزار]
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
folding ruler خط کش جیبی [ابزار]
folding meter stick خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
folding ruler خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] خط کش جیبی [ابزار]
carpenter's rule خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
yard stick خط کش تاشو [ابزار]
electric drill دریل [ابزار]
diamond-fret ابزار لوزی
common round ابزار فیتیله
bench میز ابزار
astragulus ابزار فیتیله ای
astragal ابزار فیتیله ای
angle-roll ابزار گرد
putty knife کارتک [ابزار]
spackle knife کارتک [ابزار]
scraper [British کارتک [ابزار]
drill دریل [ابزار]
drilling machine دریل [ابزار]
boring machine دریل [ابزار]
helve دسته ابزار
knurled tool ابزار آج دار
lifting device ابزار بالا بر
spatula [American] ] کارتک [ابزار]
control equipment ابزار نظارت
tool kits جعبه ابزار
tool kit جعبه ابزار
generating tool ابزار تولید
tool boxes جعبه ابزار
tool box جعبه ابزار
head دهنه ابزار
groupware ابزار گروهی
gosseneck tool ابزار دوخمی
groupware گروه ابزار
hand tool ابزار دستی
bumping tool ابزار خم کاری
brick workers tool ابزار بنایی
cloning ابزار همزاد
centering tool ابزار تمرکز
assembly tools ابزار مونتاژ
bag کیف ابزار
machine tools ابزار ماشینی
credit instrument ابزار اعتباری
machine tool ابزار ماشینی
furniture ابزار اهنی
firmware استوار- ابزار
development tools ابزار توسعه
tool ابزار کار
hardware سخت ابزار
cold heading tool ابزار سردکار
flexible drive tool ابزار گردان
floating tool ابزار متحرک
knurled tool ابزار اج کاری
lathe tool ابزار تراش
milling cutter ابزار فرزکاری
metal cutting فلزبری [ابزار]
milling tool ابزار فرزکاری
clones ابزار همگن
operandum ابزار پاسخ
cloned ابزار همگن
cloned ابزار همزاد
joiner's hardware ابزار نجاری
metal cutting tool ماشین ابزار
manipulandum ابزار پاسخ
clones ابزار همزاد
means of production ابزار تولید
cloning ابزار همگن
machine shop tool ابزار ماشینی
clone ابزار همگن
clone ابزار همزاد
bags کیف ابزار
back facing tool ابزار صیقل کاری
stock دسته ابزار و اسلحه
screwdrivers پیچ گوشتی ها [ابزار]
acetylene torch مشعل استیلن [ابزار]
screwdriver پیچ گوشتی [ابزار]
turnscrew پیچ گوشتی [ابزار]
screwdriver پیچ گشتی [ابزار]
abrasive tool ابزار برای سایش
turnscrew پیچ گشتی [ابزار]
adaptation kit جعبه ابزار تطبیق
turnscrews پیچ گوشتی ها [ابزار]
edge-roll ابزار سه ربع گرد
drip-mould ابزار بند آبچکان
drilling machine مته برقی [ابزار]
boring machine مته برقی [ابزار]
beak-moulding [ابزار مغزی آویزان]
boring machine دستگاه مته [ابزار]
drilling machine دستگاه مته [ابزار]
bush-hammered ابزار سنگ تراشی
electric drill دستگاه مته [ابزار]
conge [ابزار ربع گرد]
Egyptian gorge ابزار گچ بری مصری
drill مته برقی [ابزار]
drip-cap [ابزار بند دماغه آب]
box section bed جعبه ماشینهای ابزار
calking mallet ابزار زفت برداری
folding rulers خط کش های تاشو [ابزار]
electric drill مته برقی [ابزار]
drill دستگاه مته [ابزار]
gaskets نوعی ابزار مخصوص
molder's tool ابزار قالب گیری
lay out tool ابزار صفحه ارایی
tool set دست ابزار تعمیروسایل
bale breaker ابزار عدل بازکن
hot working die ابزار عملیات حرارتی
toolhead ابزار نگهدار اتومبیل
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
grooving tool ابزار کام کنی
ballcock سیفون و ابزار متصل به آن
ballcocks سیفون و ابزار متصل به آن
torch bearer مشعل دار [ابزار]
templet کشو ابزار زنی
plumber's tool ابزار لوله کشی
plain carbon tool steel فولاد ابزار غیرالیاژی
policy instrument ابزار اجرای سیاست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com