English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
gear ابزار وسایل لباس مخصوص
geared ابزار وسایل لباس مخصوص
gears ابزار وسایل لباس مخصوص
Other Matches
imagery collateral وسایل و ابزار مخصوص کمک به تفسیر عکس هوایی
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
equipment تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
gaskets نوعی ابزار مخصوص
gasket نوعی ابزار مخصوص
habiliments لباس مخصوص
soft ware وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
annular وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
g suit لباس مخصوص هوانوردی
dinner jacket لباس مخصوص مهمانی رسمی
slack suit لباس مخصوص گردش یا استراحت
dinner jackets لباس مخصوص مهمانی رسمی
accessorize اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
tuxedos لباس مردانه مخصوص چای عصر
tuxedo لباس مردانه مخصوص چای عصر
tux لباس مردانه مخصوص چای عصر
pressure suit لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
dress لباس مخصوص فرمان بایست در مشق صف جمع
dresses لباس مخصوص فرمان بایست در مشق صف جمع
snowsuit لباس پنبه دار وزمستانی مخصوص بچه
workbag کیف مخصوص وسایل کار جعبه خیاطی
stockinet پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
stockinette پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
antimateriel ammunition مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
graphics ترمینال مخصوص با نمایش گرافیکی با resoleetion بالا و صفحه گرافیکی و سایر وسایل ورودی
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
carpenter's rule خط کش [ابزار]
doodads ابزار
hardware ابزار
locking device ابزار
folding meter stick خط کش [ابزار]
folding rule خط کش [ابزار]
yardstick خط کش [ابزار]
yard stick خط کش [ابزار]
folding ruler خط کش [ابزار]
doodad ابزار
double meter stick [American] خط کش [ابزار]
instrument ابزار
tools ابزار
gadget ابزار
gadgets ابزار
implement ابزار
implemented ابزار
implementing ابزار
devices ابزار
device ابزار
implements ابزار
instrumentation ابزار
tool ابزار
turning tool ابزار تراشکاری
toolroom اتاق ابزار
toolbox جعبه ابزار
toolhouse انبار ابزار
tool maker ابزار مند
tool set دست ابزار
tool sharpener ابزار چاق کن
diamond-fret ابزار لوزی
instrument panels پهنهی ابزار
steelwork ابزار پولادین
bird's-break ابزار رخ منقاری
bench میز ابزار
drilling machine دریل [ابزار]
astragulus ابزار فیتیله ای
drill دریل [ابزار]
astragal ابزار فیتیله ای
boring machine دریل [ابزار]
tool maker ابزار ساز
tool holder ابزار گیر
toll steel فولاد ابزار
tax instrument ابزار مالیاتی
common round ابزار فیتیله
electric drill دریل [ابزار]
vernier calliper [British] قطرسنج [ابزار]
sliding caliper قطرسنج [ابزار]
putty knife کارتک [ابزار]
spackle knife کارتک [ابزار]
cloned ابزار همگن
scraper [British کارتک [ابزار]
physical device ابزار مادی
calipers کولیس [ابزار]
calliper [British] کولیس [ابزار]
vernier caliper کولیس [ابزار]
sliding caliper کولیس [ابزار]
spatula [American] ] کارتک [ابزار]
vernier caliper قطرسنج [ابزار]
head دهنه ابزار
vernier calliper [British] کولیس [ابزار]
calliper [British] قطرسنج [ابزار]
calipers قطرسنج [ابزار]
clone ابزار همگن
tool box جعبه ابزار
workbox جعبه ابزار
angle-roll ابزار گرد
helve دسته ابزار
knurled tool ابزار آج دار
fishing tackle ابزار ماهیگیری
hawksbill ابزار رخ منقاری
hawksbeak ابزار رخ منقاری
cloning ابزار همزاد
instrument panels پیشخوان ابزار
cloning ابزار همگن
clones ابزار همزاد
clones ابزار همگن
tool kits جعبه ابزار
tool kit جعبه ابزار
cloned ابزار همزاد
clone ابزار همزاد
tool boxes جعبه ابزار
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
joiner's hardware ابزار نجاری
hand tool ابزار دستی
hardware سخت ابزار
groupware گروه ابزار
gosseneck tool ابزار دوخمی
generating tool ابزار تولید
yard stick خط کش تاشو [ابزار]
knurled tool ابزار اج کاری
folding ruler خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] خط کش تاشو [ابزار]
lathe tool ابزار تراش
carpenter's rule خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick خط کش تاشو [ابزار]
groupware ابزار گروهی
yardstick خط کش تاشو [ابزار]
floating tool ابزار متحرک
flexible drive tool ابزار گردان
development tools ابزار توسعه
machine tool ابزار ماشینی
furniture ابزار اهنی
firmware استوار- ابزار
plier انبردست [ابزار]
bags کیف ابزار
bag کیف ابزار
lifting device ابزار بالا بر
machine tools ابزار ماشینی
credit instrument ابزار اعتباری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com