English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English Persian
trimming tool ابزار ویژه قطع کردن زائده ها
Other Matches
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
apophysis زائده
run off زائده
run-offs زائده
anlage زائده
process زائده
run-off زائده
processes زائده
tab زائده
tabs زائده
excrescent زائده
dowel زائده
uncus زائده
measurement of air pressure زائده
retool مجددا با ابزار تجهیز کردن
trimmings قطع زائده ها
coronoid process زائده منقاری
styloid process زائده سهمی
trimming قطع زائده ها
appendix زائده کوچک
glands زبانه زائده
gland زبانه زائده
appendixes زائده کوچک
ear خوشه زائده
ears خوشه زائده
uncinus زائده قلابی
thistledwon زائده پر مانند خار
mouthpart زائده نزدیک دهان
sanse serif حروف بدون زائده
mastoditis اماس زائده پستانی
trimming cutter قطع کننده زائده ها
odontoid وابسته به زائده دندانی
lobulate دارای زائده کوچک
winglet زائده بال مانند
palpus زائده بند بندی
cirrate دارای زائده و ضمیمه
seasoning klin کوره ویژه خشک کردن
consecrate ویژه کردن تخصیص دادن
consecrates ویژه کردن تخصیص دادن
consecrating ویژه کردن تخصیص دادن
adnexa قسمتهای متصل بهم زائده
metopon قسمت جلوی زائده جلومغز
winging بال مانند زائده حبابی
pterygoid process زائده نازله استخوان شب پرهای
wing بال مانند زائده حبابی
trimming blade تیغه قطع کننده زائده ها
pterygoid process زائده نازله عظم وتدی
transverse process زائده جانبی ستون فقرات
appendectomy برداشتن زائده اپاندیس یا اویزه
to tick کار کردن به نحوه ویژه یا درست
straitjacket ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
specializing ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialising ویژه کاری کردن متخصص شدن
straightjacket ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
specializes ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialize ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialises ویژه کاری کردن متخصص شدن
pentadactylate دارای پنج زائده شبیه پنجه
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
taxidermist ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
papilla زائده بافتی ریشه پرو موی سر و بدن و امثال ان
ligule زائده کوچکی که بین برگ وغلاف قرار دارد
beading machine ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
paint پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paints پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
defragmentation ابزار نرم افزاری که عمل یکپارچه کردن روی دیسک سخت را انجام میدهد
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
applied هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
epididymis زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
winging پره زائده پره دار
wing پره زائده پره دار
folding rule خط کش [ابزار]
instrumentation ابزار
yard stick خط کش [ابزار]
instrument ابزار
folding ruler خط کش [ابزار]
doodad ابزار
doodads ابزار
tools ابزار
devices ابزار
yardstick خط کش [ابزار]
folding meter stick خط کش [ابزار]
gadgets ابزار
tool ابزار
implemented ابزار
gadget ابزار
implementing ابزار
hardware ابزار
implement ابزار
locking device ابزار
carpenter's rule خط کش [ابزار]
device ابزار
double meter stick [American] خط کش [ابزار]
implements ابزار
tool ابزار کار
bench میز ابزار
vernier caliper قطرسنج [ابزار]
calliper [British] قطرسنج [ابزار]
brick workers tool ابزار بنایی
groupware ابزار گروهی
groupware گروه ابزار
spatula [American] ] کارتک [ابزار]
bird's-break ابزار رخ منقاری
putty knife کارتک [ابزار]
knurled tool ابزار اج کاری
tax instrument ابزار مالیاتی
vernier calliper [British] قطرسنج [ابزار]
milling cutter ابزار فرزکاری
tool sharpener ابزار چاق کن
sliding caliper قطرسنج [ابزار]
head دهنه ابزار
centering tool ابزار تمرکز
astragulus ابزار فیتیله ای
astragal ابزار فیتیله ای
hawksbeak ابزار رخ منقاری
diamond-fret ابزار لوزی
development tools ابزار توسعه
bags کیف ابزار
hardware سخت ابزار
common round ابزار فیتیله
control equipment ابزار نظارت
bag کیف ابزار
joiner's hardware ابزار نجاری
precision tool ابزار دقیق
bumping tool ابزار خم کاری
turning tool ابزار تراشکاری
hawksbill ابزار رخ منقاری
spackle knife کارتک [ابزار]
hand tool ابزار دستی
cold heading tool ابزار سردکار
angle-roll ابزار گرد
helve دسته ابزار
credit instrument ابزار اعتباری
toolroom اتاق ابزار
knurled tool ابزار آج دار
steelwork ابزار پولادین
toolhouse انبار ابزار
toolbox جعبه ابزار
cloning ابزار همگن
boring machine دریل [ابزار]
drills دریل ها [ابزار]
electric drills دریل ها [ابزار]
instrument panels پهنهی ابزار
moulding plane رنده ابزار
folding meter stick [American] خط کش جیبی [ابزار]
skiving tool ابزار تراش
folding metre stick [British] خط کش جیبی [ابزار]
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
folding ruler خط کش جیبی [ابزار]
drilling machines دریل ها [ابزار]
folding yardstick [metric] خط کش جیبی [ابزار]
boring machines دریل ها [ابزار]
drilling machine دریل [ابزار]
drill دریل [ابزار]
electric drill دریل [ابزار]
operandum ابزار پاسخ
means of production ابزار تولید
instrument panels پیشخوان ابزار
generating tool ابزار تولید
firmware استوار- ابزار
moulding templet ابزار کشویی
scraper [British کارتک [ابزار]
small tool ابزار کوچک
folding meter stick خط کش تاشو [ابزار]
folding rule خط کش تاشو [ابزار]
yardstick خط کش تاشو [ابزار]
yard stick خط کش تاشو [ابزار]
furniture ابزار اهنی
milling tool ابزار فرزکاری
lifting device ابزار بالا بر
double meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
carpenter's rule خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
folding metre stick [British] خط کش تاشو [ابزار]
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
folding ruler خط کش تاشو [ابزار]
floating tool ابزار متحرک
flexible drive tool ابزار گردان
folding yardstick [metric] خط کش تاشو [ابزار]
metal cutting فلزبری [ابزار]
metal cutting tool ماشین ابزار
fishing tackle ابزار ماهیگیری
clone ابزار همگن
tool holder ابزار گیر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com