Dictiornary-Farsi | ابشار محکم غیرقابل دفاع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7 milliseconds)

English	Persian
pierce the block	ابشار محکم غیرقابل دفاع


Other Matches

spike over the block	ابشار از بالای دفاع
blocked	دفاع در مقابل ابشار
blocks	دفاع در مقابل ابشار
block	دفاع در مقابل ابشار
smacked	ضربه محکم در هنگام ابشار
smack	ضربه محکم در هنگام ابشار
smacks	ضربه محکم در هنگام ابشار
untenable	غیرقابل دفاع
indefensible	غیرقابل دفاع
indiscernible	غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
samisch variation	واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
schleman defence	دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence	دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
braced	بابست محکم کردن محکم بستن
brace	بابست محکم کردن محکم بستن
dunk	ابشار
cascading	ابشار
cataracts	مه ابشار
cataract	مه ابشار
cascades	ابشار
dunked	ابشار
dunking	ابشار
overhead	ابشار
overhand	ابشار
waterfall	ابشار
waterfalls	ابشار
fall	ابشار
cascade	ابشار
cascaded	ابشار
dunks	ابشار
falls	ابشار
cascade	ابشار کوچک
linn	ابشار پرتگاه
cascades	ابشار کوچک
barrel drop	ابشار لولهای
electron cascade	ابشار الکترونی
inclined fall	ابشار شیبدار
niagara nexus	ابشار سیل
cascaded	ابشار کوچک
lin	ابشار پرتگاه
icefall	ابشار یخی
submerged fall	ابشار مستغرق
cataracts	ابشار بزرگ
stepped fall	ابشار پلکانی
cataract	ابشار بزرگ
vertical drop	ابشار قائم
cascading	ابشار کوچک
one on one	دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense	دفاع وزارت دفاع
niagara	رودخانه و ابشار نیاگارا
stuffs	ابشار در حلقه بسکتبال
syphon well drop	ابشار با چاهک و لوله
cascade	بشکل ابشار ریختن
glasic type drop	ابشار شیب دار
check and drop structure	ابشار تنظیم سطح اب
impluse voltage cascade	ابشار فشار ضربهای
toss ball against a wall	تمرین ابشار با دیوار
cascading	بشکل ابشار ریختن
cascades	بشکل ابشار ریختن
cascaded	بشکل ابشار ریختن
stuffed	ابشار در حلقه بسکتبال
stuff	ابشار در حلقه بسکتبال
self defense	دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
put away	ابشار پرتاب به خارج رینگ بوکس
smashes	ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
smash	ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
spike past the block	ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
irremediable	غیرقابل استرداد
quenchless	غیرقابل جلوگیری
irrevocable	غیرقابل برگشت
ineligible	غیرقابل قبول
unacceptably	غیرقابل قبول
unquestionable	غیرقابل اعتراض
unerring	غیرقابل لغزش
unacceptable	غیرقابل قبول
inalienable	غیرقابل انتقال
invaluable	غیرقابل تخمین
implausibility	غیرقابل قبولی
infrangible	غیرقابل نقض
inexplosive	غیرقابل احتراق
inexplosive	غیرقابل انفجار
ineffability	غیرقابل توصیفی
watertight	غیرقابل نفوذ اب
uncompromising	غیرقابل انعطاف
uncompromisingly	غیرقابل انعطاف
incomparable	غیرقابل مقایسه
indistributable	غیرقابل توزیع
indissolubly	بطور غیرقابل حل
indiscrete	غیرقابل تشخیص
incorrodible	غیرقابل تحلیل
insociable	غیرقابل امیزش
irrefrangible	غیرقابل تجزیه
inaccessible	غیرقابل دسترس
noteless	غیرقابل ملاحظه بی نت
not negotiable	غیرقابل انتقال
inappellable	غیرقابل استیناف
not negotiable	غیرقابل معامله
inapprehensible	غیرقابل ادراک
ineluctable	غیرقابل مقاومت
impermeable	غیرقابل نفوذ
incommunicable	غیرقابل ابلاغ
incontestable	غیرقابل بحث
irrespirable	غیرقابل استنشاق
dilemma	معمای غیرقابل حل
dilemmas	معمای غیرقابل حل
obsolete	غیرقابل استفاده
unprofitable	غیرقابل استفاده
out-of-the-way	غیرقابل دسترس
uncontrollable	غیرقابل نظارت
uncontrollably	غیرقابل جلوگیری
uncontrollably	غیرقابل نظارت
innumerable <adj.>	غیرقابل شمارش
beyond bearing	غیرقابل تحمل
untouchability	غیرقابل لمس
numberless <adj.>	غیرقابل شمارش
checkless	غیرقابل جلوگیری
acataletic	غیرقابل فهم
sumless <adj.>	غیرقابل شمارش
in check <idiom>	غیرقابل کنترل
uncountable <adj.>	غیرقابل شمارش
run wild <idiom>	غیرقابل کنترل
uncontrollable	غیرقابل جلوگیری
inaccessibility	غیرقابل دسترسی
indecipherable	غیرقابل کشف
unquestioning	غیرقابل اعتراض
out of the way	غیرقابل دسترس
unthinkable	غیرقابل فکر
irredeemable	غیرقابل خریداری
unpredictable	غیرقابل پیشگویی
unpredictable	غیرقابل استناد
unusable	غیرقابل استفاده
unutilizable	غیرقابل استفاده
built-in	غیرقابل انتقال
countless <adj.>	غیرقابل شمارش
irrefutable	غیرقابل تکذیب
indecipherable	غیرقابل استخراج
myriad <adj.>	غیرقابل شمارش
unassailable	غیرقابل حمله
inaccessible <adj.>	غیرقابل دسترس
unappealable	غیرقابل استیناف
flexionless	غیرقابل صرف
unappealabe	غیرقابل استیناف
unachievable	غیرقابل حصول
unwarrantable	غیرقابل ضمنانت
unreliable	غیرقابل اعتماد
inescapable	غیرقابل اجتناب
unprintable	غیرقابل چاپ
unreadable	غیرقابل خواندن
unpromising	غیرقابل اطمینان
unassailable	غیرقابل بحث
unwarranted	غیرقابل ضمنانت
unmentionable	غیرقابل گوشزد
ungovernable	غیرقابل کنترل
impossible [colloquial] <adj.>	غیرقابل قبول
fordless	غیرقابل عبور
indigestibly	بطور غیرقابل هضم
irremovably	بطور غیرقابل انتقال
inconvertible currency	پول غیرقابل تبدیل
unthinkable	فکرنکردنی غیرقابل تعمق
inconvertibly	بطور غیرقابل تبدیل
indefensibly	بطور غیرقابل تصدیق
unfathomable	غیرقابل عمق سنجی
indubitably	بطور غیرقابل تردید
incompressible fluide	سیاله غیرقابل تراکم
invisible trade	تجارت غیرقابل رویت
insuppressible	نخواباندنی غیرقابل کنترل
insociable	ناسازگار غیرقابل معاشرت
nondescript	غیرقابل طبقه بندی
innavigable	غیرقابل کشتی رانی
infusible	غیرقابل نفوذ یا حلول
indivisibly	بطور غیرقابل تقسیم
infrangibility	غیرقابل نقض بودن
inflexibly	بطور غیرقابل انحناء
invisibles	معاملات غیرقابل رویت
incontestably	بطور غیرقابل بحث
inconcealable	غیرقابل پنهان کردن
indistinguishably	بطور غیرقابل تشخیص
inconceivability	غیرقابل تصور بودن
insurmountably	بطور غیرقابل تفوق
inconceivably	بطور غیرقابل تصور
irreproachableness	غیرقابل سرزنش بودن
incredible	غیرقابل قبول افسانهای
airtight	غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
irreproachability	غیرقابل سرزنش بودن
inexcusably	بطور غیرقابل تصدیق
immutably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
inalterably	بطور غیرقابل تغییر
incommunicable	نگفتنی غیرقابل پخش
incognizable	غیرقابل درک نفهمیدنی
inapprehensible	نامفهوم غیرقابل احساس
disafected person	عنصر غیرقابل اعتماد
defiladed area	منطقه غیرقابل دید
unknowingly	غیرقابل ادراک و فهم
nonexecutable statement	حکم غیرقابل اجرا
unknowing	غیرقابل ادراک و فهم
inappreciable	غیرقابل تقدیر نامحسوس
inapplicably	بطور غیرقابل اجرا
inexpressible	نا گفتنی غیرقابل بیان
unquestionable	محقق غیرقابل منازعه
indiscernibly	بطور غیرقابل مشاهده