English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (40 milliseconds)
English Persian
retain ابقاء کردن نگاه داشتن
retained ابقاء کردن نگاه داشتن
retaining ابقاء کردن نگاه داشتن
retains ابقاء کردن نگاه داشتن
Other Matches
celebrate نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrating نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates نگاه داشتن تقدیس کردن
to shut in تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
file در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
memorialize برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to save ones face ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
to hang up نگاه داشتن
hold نگاه داشتن
refrains نگاه داشتن
tackle نگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
refrain نگاه داشتن
retain نگاه داشتن
tackling نگاه داشتن
holds نگاه داشتن
retained نگاه داشتن
stayed نگاه داشتن
to give support to نگاه داشتن
tackles نگاه داشتن
to lay fast نگاه داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
stop نگاه داشتن
tackled نگاه داشتن
to lock out نگاه داشتن
keeps نگاه داشتن
to keep any one waiting نگاه داشتن
stops نگاه داشتن
retaining نگاه داشتن
stay نگاه داشتن
stopped نگاه داشتن
to put to a pause نگاه داشتن
retains نگاه داشتن
to keep in نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
preservatize نگاه داشتن
keep نگاه داشتن
stopping نگاه داشتن
to lay up in a napkin بی مصرف نگاه داشتن
stunting کوتاه نگاه داشتن
stunts کوتاه نگاه داشتن
hide مخفی نگاه داشتن
stunt کوتاه نگاه داشتن
commemorate بیادگار نگاه داشتن
hold down مطیع نگاه داشتن
commemorated بیادگار نگاه داشتن
on ice <idiom> دور نگاه داشتن
commemorating بیادگار نگاه داشتن
commemorates بیادگار نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom> پنهان نگاه داشتن
wedge باگوه نگاه داشتن
wedged باگوه نگاه داشتن
wedges باگوه نگاه داشتن
wedging باگوه نگاه داشتن
keep on بازهم نگاه داشتن
inshrine با حرمت نگاه داشتن
to keep away دور نگاه داشتن
inurn در فرف نگاه داشتن
to hush up ساکت نگاه داشتن
freezes ثابت نگاه داشتن
to keep down پایین نگاه داشتن
to keep on پیوسته نگاه داشتن
impark در محوطه نگاه داشتن
enwomb در رحم نگاه داشتن
to keep in روشن نگاه داشتن
freeze ثابت نگاه داشتن
to keep at bay معطل نگاه داشتن
shrouded در زیرحجاب نگاه داشتن
shroud در زیرحجاب نگاه داشتن
to keep the pot boiling کارهارادرجریان نگاه داشتن
hides مخفی نگاه داشتن
to keep on روشن نگاه داشتن
to behave oneself ادب نگاه داشتن
to pick up oneself خودرا نگاه داشتن
to hold in trust بطورامانت نگاه داشتن
journalize دفترروزانه نگاه داشتن
to keep on file درپرونده نگاه داشتن
to observe the proprieties اداب معاشرت را نگاه داشتن
keep something at bay <idiom> [چیزی را دور نگاه داشتن]
smother در دل نگاه داشتن خفه شدن
Keep somebody at bay <idiom> [کسی را دور نگاه داشتن]
commemorated نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorates نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorate نگاه داشتن جشن گرفتن
spared درذخیره نگاه داشتن مضایقه
saved رهایی بخشیدن نگاه داشتن
commemorating نگاه داشتن جشن گرفتن
saves رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save رهایی بخشیدن نگاه داشتن
to time a race وقت مسابقهای را نگاه داشتن
smothered در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothering در دل نگاه داشتن خفه شدن
to rein up جلو اسب را نگاه داشتن
spare درذخیره نگاه داشتن مضایقه
pawl باگیره یاعایق نگاه داشتن
smothers در دل نگاه داشتن خفه شدن
hold over برای اینده نگاه داشتن
spared برای یدکی نگاه داشتن
spare برای یدکی نگاه داشتن
to keep on در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
exclude راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
enchain در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
fish globe شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
cellarage حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
excludes راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to p a vehicle or horse جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
pinfold جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
to trainb arms تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
outrigger چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboards تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboard تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
planch صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
to hold any one to ransom کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to keep time موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
survivance ابقاء
survivals ابقاء
survival ابقاء
maintenance ابقاء
survivorship بازماندگی ابقاء
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
leers نگاه کج کردن
to dwell on نگاه کردن
to watch نگاه کردن
stare رک نگاه کردن
regarded نگاه کردن
regards نگاه کردن
sees نگاه کردن
leered نگاه کج کردن
regard نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look. چپ چپ نگاه کردن
eying نگاه کردن
stares رک نگاه کردن
to look daggers چپ چپ نگاه کردن
eyes نگاه کردن
eyeing نگاه کردن
eye نگاه کردن
leering نگاه کج کردن
see نگاه کردن
stared رک نگاه کردن
squinted چپ نگاه کردن
squint چپ نگاه کردن
squinny کج کج نگاه کردن
dirty look <idiom> چپ چپ نگاه کردن
to look on with نگاه کردن
leer نگاه کج کردن
to set eyes on نگاه کردن
squints چپ نگاه کردن
ogle نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogling نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
gape باشگفتی نگاه کردن
gawks احمقانه نگاه کردن
to look at each other به یکدیگر نگاه کردن
glowers خیره نگاه کردن
glowering خیره نگاه کردن
glowered خیره نگاه کردن
glower خیره نگاه کردن
gape خیره نگاه کردن
gawk بی خیال نگاه کردن
glowed نگاه سوزان کردن
glows نگاه سوزان کردن
gapes باشگفتی نگاه کردن
to look at somebody askance به کسی چپ چپ نگاه کردن
gaping خیره نگاه کردن
glares خیره نگاه کردن
glared خیره نگاه کردن
gapes خیره نگاه کردن
glare خیره نگاه کردن
gawk احمقانه نگاه کردن
glow نگاه سوزان کردن
gawks بی خیال نگاه کردن
gawking احمقانه نگاه کردن
keek نگاه دزدانه کردن
gloat خیره نگاه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com