English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English Persian
vaccination ابله کوبی
inoculation of vaccine ابله کوبی
variolation ابله کوبی
Search result with all words
vaccine point سوزن ابله کوبی
Other Matches
varioloid ابله مانند ابله گون ابله سبک شبه ابله
roof boarding سطح توفال کوبی شده یا تخته کوبی شده زیر پوشش بام
panel work تخته کوبی
furring تخته کوبی
juck work میخ کوبی
thrash کوزل کوبی
lath work تخته کوبی
lathing توفال کوبی
staking میخچه کوبی
inoculations مایه کوبی
lath توفال کوبی
thrashed کوزل کوبی
piling شمع کوبی
thrashes کوزل کوبی
wainscot تخته کوبی
wainscots تخته کوبی
tattoos خال کوبی
tattooing خال کوبی
tattooed خال کوبی
tattoo خال کوبی
inoculation مایه کوبی
lining of the ceiling لمبه کوبی
hammer-beam خرپا کوبی
flail mower ماشینگندم کوبی
hip شیروانی کوبی
shingle تخته کوبی
boarding تخته کوبی
studding توفال کوبی
picoid دار کوبی
lath work توفال کوبی
wainscoting تخته کوبی
tatoo خال کوبی
simpletons ابله
fooling ابله
fool ابله
pock mark ابله
fooled ابله
fools ابله
phlyctena ابله
scatty ابله
mome ابله
smpleton ابله
variola ابله
variolous ابله
screwball ابله
wiseacre ابله
fool begged ابله
fatwitted ابله
doter ابله
idiots ابله
idiot ابله
asinine خر ابله
scattier ابله
scattiest ابله
imbeciles ابله
pocks ابله
pox ابله
blister ابله
dolts ابله
dolt ابله
blistered ابله
doodles ابله
doodling ابله
doodled ابله
doodle ابله
blisters ابله
imbecile ابله
pock ابله
simpleton ابله
sillier ابله
smallpox ابله
silliest ابله
silly ابله
dancing پای کوبی رقص
stomping لگد کوبی کردن
stomps لگد کوبی کردن
lathing تخته کوبی تراشکاری
stomped لگد کوبی کردن
dwarf wainscoting تخته کوبی کوتاه
stomp لگد کوبی کردن
stamp mill اسیاب سنگ کوبی
stamping mill اسیاب سنگ کوبی
threshing floor زمین خرمن کوبی
threshing machine ماشین خرمن کوبی
lath توفال کوبی کردن
vaccination cards دفترچه های مایه کوبی
vaccination card دفترچه مایه کوبی
vaccine bovine ابله گاو
cowpox ابله گاوی
chicken pox ابله مرغان
pock fretten ابله دار
pocks جای ابله
pock جای ابله
syphilis ابله فرنگی
vaccinia ابله گاوی
variolous ابله دار
varicella ابله مرغان
variolous ابله گاوی
variola ابله گاوی
variola ابله دار
pocky وابسته به ابله
smallpox مرض ابله
pockmarks جای ابله
varicella ابله مرغانی
inoculator of vaccine ابله کوب
cow pox ابله گاوی
zany ادم ابله
smallpox جای ابله
vaccinator ابله کوب
foolish ابله احمق
vaccines مایه ابله
pockmark جای ابله
vaccine مایه ابله
pock marked ابله دار
fop کج کلاه ابله
tatt خال کوبی [اصطلاح روزمره]
inoculated مایه کوبی کردن اغشتن
tat [American E] خال کوبی [اصطلاح روزمره]
inoculates مایه کوبی کردن اغشتن
inoculate مایه کوبی کردن اغشتن
colonial siding [روکش کوبی با تخته عریض]
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
inoculating مایه کوبی کردن اغشتن
to panel a wall دیواری را تخته کوبی کردن
immunization واکسن زدن مایه کوبی
nagasan concrete بتن قابل میخ کوبی
tack hammer چکش میخ کوبی کوچک
to stake off مساحتی را میخچه کوبی کردن
embossed sculpture برجسته سازی با چکش کوبی
picketing of aligment میخ کوبی مسیر کار
gowk ادم خل یانادان ابله
phlyctenule ابله کوچک تاولچه
pockmark ابله گون کردن
pockmarks ابله گون کردن
pocks ابله دار شدن
pox موجد ابله درپوست
to vaccinate a child ابله بچهای را کوبیدن
pock ابله دار شدن
threshed از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshing از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
thresh از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshes از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
pox ابله دار کردن یا شدن
variole گودال جای ابله جدر
half wit ادم احمق ونادان ابله
half-wit ادم احمق ونادان ابله
screwball ادم عجیب غریب ابله
to i. a child with vaccine ابله بچه ایی را کوبیدن
half-wits ادم احمق ونادان ابله
combine ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combines ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combining ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
pasteurism مایه کوبی پاستوری جلوگیری از ترش شدن شیر
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
shingle توفال چوبی یاسیمانی وغیره توفال کوبی کردن
partial pressure [فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com