English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
suprapermafrost ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
Other Matches
intrapermafrost water ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
permafrost لایه منجمد دائمی اعماق زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
ground water ابهای زیرزمینی
hydrogeology بررسی ابهای زیرزمینی
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
water tables سطح ابهای زیر زمین
water table سطح ابهای زیر زمین
hydrography نقشه برداری از ابهای روی زمین
hydrology گفتار درچگونگی ابهای روی زمین
hydrothermal وابسته به عمل ابهای گرم درپوسته زمین
stratopause لایه اتمسفری در بالای استراتوسفر
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
aerospace projection operations بالای منطقه عملیات
aerospace فضای هوایی بالای منطقه عملیات
above the earth بالای زمین
aloft در بالای زمین
mole hill توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
aboveground در بالای سطح زمین
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
cabin altitude فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
middle منطقه میانی زمین
landmass منطقه وسیعی از زمین
middles منطقه میانی زمین
back zone منطقه عقب زمین والیبال
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
proportional clothing لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
terrain appreciation ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
end zone منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
offset distance مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
clandestine سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlays در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlay در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
overhead clearance حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
media زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
shooting line خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد
die قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
fetishes اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetish اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
pops برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
mosfet می گیرند
home row ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
glacial منجمد
jellied منجمد
froze منجمد شد
rimy منجمد
frigid منجمد
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
spill water ابهای اضافی
territorial waters ابهای ساحلی
permanent mold قرار می گیرند
inshore water ابهای ساحلی
surplus water ابهای اضافی
surplus water ابهای مازاد
upwellings ابهای بالارود
jell منجمد کردن
frost شبنم منجمد
frosts شبنم منجمد
frozen منجمد یا یخ زده
freezes منجمد شدن
solids منجمد سخت
congelation چیز منجمد
solid منجمد سخت
glaciate منجمد شدن
ice منجمد کردن
freeze منجمد شدن
hydrology بررسی ابهای سطحی
groundwater ابهای زیر زمینی
high seas ابهای برون مرزی
tail drain نهرچه ابهای مازاد
overflows ابهای اضافی لبریزی
overflowed ابهای اضافی لبریزی
overflow ابهای اضافی لبریزی
lentic وابسته به ابهای راکد
table waters ابهای معدنی سر سفره
high seas ابهای بین المللی
congeals منجمد شدن یا کردن
congeals بستن منجمد شدن
congealing منجمد شدن یا کردن
congealing بستن منجمد شدن
congeal منجمد شدن یا کردن
congealed بستن منجمد شدن
congealed منجمد شدن یا کردن
congeal بستن منجمد شدن
delamination لایه لایه کردن
lamination لایه لایه سازی
argillite خاک رس لایه لایه
delamination لایه لایه شدن
delamination لایه لایه شدگی
interlayer لایه بین دو لایه
delaminate لایه لایه شدن
lentic زیست کننده در ابهای راکد
coastel low قوانین مربوط به ابهای ساحلی
balneology مبحث استحمام در ابهای گرم
inland rules مقررات حرکت در ابهای داخلی
piloting ناوبری در کنار ابهای ساحلی
littoral law قوانین مربوط به ابهای ساحلی
curdle دلمه شدن منجمد کردن
curdled دلمه شدن منجمد کردن
regelate دوباره بهم منجمد شدن
curdles دلمه شدن منجمد کردن
curdling دلمه شدن منجمد کردن
hydro statics علم شار وموازنه ابهای ساکن
piscary ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
kettle holder کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
mallemuck مرغ طوفان اقیانوس منجمد شمالی
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
unwarned exposed یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
salinometer الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
halophile موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
This car can hold 6 persons comefortably. دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
pin compatible تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند
alizarin ماده نارنجی یا قرمز رنگ که از ریشه روناس می گیرند
polypidom ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
polypary ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
planimeter دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
inulin ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
length تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
lengths تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
subsurface ice یخ زیرزمینی
subsurface water اب زیرزمینی
underground water اب زیرزمینی
cellars زیرزمینی
cellar زیرزمینی
subterranean زیرزمینی
underground زیرزمینی
ground water اب زیرزمینی
trapezoidal distortion اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
tunnel دالان زیرزمینی
grottoes غار زیرزمینی
underground cable کابل زیرزمینی
underground شبکه زیرزمینی
grotto غار زیرزمینی
mines راه زیرزمینی
earth house خانه زیرزمینی
mined راه زیرزمینی
dug out پناهگاه زیرزمینی
tunneling دالان زیرزمینی
grottos غار زیرزمینی
mine راه زیرزمینی
burrow سوراخ زیرزمینی
burrowed سوراخ زیرزمینی
burrowing سوراخ زیرزمینی
cavern حفره زیرزمینی
tunneled دالان زیرزمینی
camouflet حفره زیرزمینی
burrows سوراخ زیرزمینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com