Dictiornary-Farsi | ابچلیک ساده لوح | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
plover	ابچلیک ساده لوح
plovers	ابچلیک ساده لوح


Other Matches

ralliform	وابسته به ابچلیک شبیه ابچلیک
landrail	ابچلیک صحرایی
marsh hen	ابچلیک باتلاقی امریکا
simple design	طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
gallinule	نوعی پرنده ابزی از خانواه ابچلیک ها
basics	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet	طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structure	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
bald	ساده
simple minded	ساده دل
baldly	ساده
plainest	ساده
clodhopper	ساده
clodhoppers	ساده
plains	ساده
unceremonious	ساده
unsophisticated	ساده
sheepishly	ساده دل
sheepish	ساده دل
balder	ساده
plain	ساده
unceremoniously	ساده
plainer	ساده
idiot	ساده
cleans	ساده
fraudless	ساده
free spoken	ساده گو
baldest	ساده
simple hearted	ساده دل
plain hearted	ساده دل
freestanding	ساده
fructose	ساده
naif	ساده
untutored	ساده
incomplex	ساده
cleanest	ساده
cleaned	ساده
clean	ساده
idiots	ساده
naive	ساده
simplex	ساده
simpleminded	ساده دل
charmless	ساده
daff	ساده دل
explicit	ساده
semplice	ساده
fanciless	ساده
incomposite	ساده
homespun	ساده
good-humored	ساده دل
simplest	ساده
simplest	ساده دل
expansive <adj.>	ساده دل
conversable <adj.>	ساده دل
artless	ساده
seemly <adj.>	ساده دل
slick	ساده
slickest	ساده
unaffected	ساده
simple	ساده
simple	ساده دل
simple-hearted <adj.>	ساده دل
innocent <adj.>	ساده دل
simpler	ساده
simpler	ساده دل
unassuming	ساده
frugal	ساده
simplistic	ساده
positive	ساده
unmeaning	ساده
inexpensive	ساده
downright	ساده
unaadorned	ساده
taffetized	ساده
gullibility	ساده لوحی
navvies	کارگر ساده
infrugal	غیر ساده
navvy	کارگر ساده
penny whistle	نی لبک ساده
sketches	نقشه ساده
lambs	ادم ساده
simpletons	ساده لوح
simpleton	ساده لوح
gowk	ساده لوح
gobemouche	ساده لوح
in plain english	به انگلیسی ساده
galah	ساده لوح
gaby	ساده لوح
frugal food	خوراک ساده
penny whistles	نی لبک ساده
nincompoops	ساده لوح
free spokenness	ساده گویی
basic circuit	مدار ساده
booby	ساده لوح
simple interest	سود ساده
book keeping by single e.	دفترداری ساده
cats paw	ساده لوح
lamb	ادم ساده
credulity	ساده لوحی
clean bill	برات ساده
clean bill of lading	بارنامه ساده
simplified	ساده شده
credulousness	ساده لوحی
clean collection	وصولی ساده
nincompoop	ساده لوح
dupable	ساده لوح
empirical formula	فرمول ساده
flat rate	نرخ ساده
simplistic	ساده طبع
simplifying	ساده کردن
soft eye	چشمی ساده
smpleton	ساده لوح
single entry	حسابداری ساده
single bond	پیوند ساده
single bevel but weld	جوش لب به لب "وی " ساده
simplifier	ساده کننده
simplifcation	ساده سازی
simplex transmission	مخابره ساده
simple minded	ساده لوح
simple mean	میانگین ساده
simple magnet	مغناطیس ساده
simple fraction	کسر ساده
simple eye	چشم ساده
simple distillation	تقطیر ساده
sot	ساده لوح
two time	دو حرکت ساده
underhand service	سرویس ساده
plain design	طرح کف ساده
take it easy <idiom>	ساده بگیر
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
In simple (plain) English.	به انگلیسی ساده
deck hands	ملوان ساده
deck hand	ملوان ساده
unskilled worker	کارگر ساده
unfigured	بی صورت ساده
simple correlation	همبستگی ساده
simple compression	فشار ساده
plain rib	تیغه ساده
plain paper	کاغذ ساده
plain flap	فلپ ساده
pick wickian	ساده بی تکلف
phonemes	صداهای ساده
phoneme	صدای ساده
perfect gazes	گازهای ساده
overhand knot	گره ساده
natively	بطور ساده
naivete	ساده لوحی
martin	ساده لوح
lamblkin	ساده لوح
lamblike	ساده لوح
king post truss	خرپای ساده
plain weave	بافت ساده
primary cell	پیل ساده
reducible	ساده شدنی
simple beam	تیر ساده
simple beam	تیره ساده
simple average	میانگین ساده
simple attack	حمله ساده
simplex channel	مجرای ساده
simpleminded	ساده لوح
simple truss	خرپای ساده
simple structure	ساخت ساده
simple stress	تنش ساده
simple shear	برش ساده
simple schizophrenia	اسکیزوفرنی ساده
simple parry	دفاع ساده
simple oscillator	نوسانگر ساده
sementem	معنی ساده
ingenue	دختر ساده
candid	صاف و ساده
bare	ساده اشکار
bared	ساده اشکار
barer	ساده اشکار
bares	ساده اشکار
barest	ساده اشکار
baring	ساده اشکار
reductions	ساده سازی
reduction	ساده سازی
goof	ادم ساده
goofed	ادم ساده
duping	ساده لوح
dupes	ساده لوح
duped	ساده لوح
dupe	ساده لوح
goofs	ادم ساده
goofing	ادم ساده
ingenuous	صاف و ساده
simple bending	خمش ساده
oaf	ساده لوح
simplifications	ساده سازی
oafs	ساده لوح
simplification	ساده سازی
plain-clothes	ساده پوش
plain clothes	ساده پوش
naive	ساده لوح
credulous	ساده لوح
liquidation	ساده سازی