English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English Persian
slaver اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
Other Matches
slobber اب دهان روان ساختن
slobbering اب دهان روان ساختن
slobbered اب دهان روان ساختن
slobbers اب دهان روان ساختن
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
To pass the news by word of mouth . خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus گشادی دهان چاک دهان پرندگان
kiss of life تنفس مصنوعی دهان به دهان
stomal دهان دار وابسته به دهان
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
expired air method روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
drivel اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
squiggle در دهان قرقره کردن
squiggles در دهان قرقره کردن
spit اب دهان پرتاب کردن
screw up غنچه کردن دهان
spits اب دهان پرتاب کردن
living from hand to mouth <idiom> دست به دهان زندگی کردن
a hand to mouth existence <idiom> دست به دهان زندگی کردن
to gape با خیره دهان باز کردن
gape خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaped خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaping خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
OS دهان
polystome دهان
potato box دهان
gob دهان
slobbering اب دهان
polystomatous دهان
puss دهان
jib دهان
jibbed دهان
jibbing دهان
unmuffle دهان
jibs دهان
slobbered اب دهان
slobbers اب دهان
chops دهان
mouth دهان
astomatal بی دهان
mouths دهان
astomatous بی دهان
mouthing دهان
slobber اب دهان
spittle اب دهان
saliva اب دهان
gobs دهان
mouthed دهان
rictus چاک دهان
say a mouthful <idiom> حرف دهان پر کن
scolded ادم بد دهان
astomatal فاقد دهان
slobber دهان را اب انداختن
palates سقف دهان
spit اب دهان خدو
scold ادم بد دهان
reek بخار دهان
reeked بخار دهان
halitosis گند دهان
reeking بخار دهان
mum's the word <idiom> دهان قرص
reeks بخار دهان
insalivate اب دهان زدن به
spits اب دهان خدو
stomatal وابسته به دهان
fetid گند دهان
palate سقف دهان
scolds ادم بد دهان
gag دهان باز کن
neb پوزه دهان
mouthy دهان دار
widemouthed دهان باز
gagging دهان باز کن
cyclostomatous دهان گرد
mouthwash دهان شویه
cyclostomate دهان گرد
gagged دهان باز کن
mouthwashes دهان شویه
stomatous دهان دار
stomatology دهان پزشکی
stoma شکاف دهان
stomatal دهان دار
gags دهان باز کن
orals از راه دهان
stomatic شبیه دهان
stomatitis ورم دهان
openmouthed دهان باز
peroral از راه دهان
mouths در دهان گذاشتن
slobbering دهان را اب انداختن
to shut up دهان بستن
mouth در دهان گذاشتن
toho دهان ببر
throats صدا دهان
mouth-watering دهان آب انداز
gymnostomous برهنه دهان
microstomous کوچک دهان
oral از راه دهان
fomalhaut دهان ماهی
slobbers دهان را اب انداختن
throat صدا دهان
slobbered دهان را اب انداختن
mouthed در دهان گذاشتن
mouthing در دهان گذاشتن
drooled اب از دهان تراوش شدن
drooling اب از دهان تراوش شدن
drool اب از دهان تراوش شدن
gags دهان بند بستن
throw to the wolves <idiom> به دهان گرگ انداختن
bad breath بدبویی دهان [پزشکی]
gagging دهان بند بستن
paralysis of the face لغو یا کجی دهان
gag دهان بند بستن
gagged دهان بند بستن
orinasal از دهان و بینی درامده
drools اب از دهان تراوش شدن
blurt از دهان بیرون انداختن
aboral نقطه مقابل دهان
socket کام [سقف دهان]
xerostomia خشکی دهان [پزشکی]
dry mouth syndrome خشکی دهان [پزشکی]
dry mouth خشکی دهان [پزشکی]
ejaculated از دهان بیرون پراندن
fetor oris بدبویی دهان [پزشکی]
halitosis بدبویی دهان [پزشکی]
mouthpart زائده نزدیک دهان
to escape one's lips از دهان کسی در رفتن
ejaculating از دهان بیرون پراندن
ejaculates از دهان بیرون پراندن
ejaculate از دهان بیرون پراندن
trap نیرنگ فریب دهان
toadfish ماهی دهان گشاددریایی
chops دهان [اصطلاح روزمره]
muzzled دهان بند دهنه
fish fag زن بدزبان یابد دهان
muzzle دهان بند دهنه
clump block قرقره دهان گشاد
bazoo [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
To muzzle the people. دهان مردم را بستن
pie hole [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
swearer ادم بد دهان وفحاش
trap دهان [اصطلاح روزمره]
cake-hole [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
jaws دهان [اصطلاح روزمره]
maw دهان [اصطلاح روزمره]
gob [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
muzzles دهان بند دهنه
muzzling دهان بند دهنه
fullmouthed دارای دهان کامل
mug ساده لوح دهان
mugs ساده لوح دهان
he has a loose tongue دهان لقی دارد
fondants شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondant شیرینی ای که در دهان اب میشود
spiracular شبیه سوراخ دهان
mugging ساده لوح دهان
mugged ساده لوح دهان
mush [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
hagfish مارماهی دهان گرد
sound off مزه دهان کسیرافهمیدن
stomatogastric وابسته به دهان ومعده
Wellington چکمه دهان گشاد
yap [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
saliva test ازمایش بزاق دهان اسب
he did not open his lips دهان نگشود سخن نگفت
gapes نگاه خیره با دهان باز
gaping نگاه خیره با دهان باز
gaped نگاه خیره با دهان باز
gape نگاه خیره با دهان باز
hand to mouth reaction واکنش دست به دهان بردن
stomatitis ورم مخاط دهان ولثه
To sound someone out . To feel someones pulse . مزه دهان کسی را فهمیدن
aftertaste اثر و طعم غذا در دهان
cyclostomatous وابسته به جانور دهان گرد
aftertastes اثر و طعم غذا در دهان
Hand, foot and mouth disease [HFMD] بیماری دست، پا و دهان [پزشکی]
cyclostomate وابسته به جانور دهان گرد
cyclostome جانور از راسته دهان گردان
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
agape مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
It melts in the mouth در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
To be flabbergasted (bewildered). انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
face hold گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
open hearth کوره فولاد سازی دهان باز
To do something the hard way . to do something in a roundabout way. لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
muffling دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
canker sore زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
bits میله فلزی داخل دهان اسب
muffles دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffle دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
bit میله فلزی داخل دهان اسب
granulose ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
respirator دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
foul hooked ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
respirators دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com