Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English
Persian
slobber
اب دهان روان ساختن
slobbered
اب دهان روان ساختن
slobbering
اب دهان روان ساختن
slobbers
اب دهان روان ساختن
Search result with all words
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
Other Matches
pour
روان ساختن
to let off
روان ساختن
pouring
روان ساختن
poured
روان ساختن
pours
روان ساختن
slobber
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbers
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbering
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
sludice
دریچه یا بند گذاشتن در روان ساختن
drivel
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
stomal
دهان دار وابسته به دهان
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
potato box
دهان
chops
دهان
mouths
دهان
mouth
دهان
saliva
اب دهان
mouthed
دهان
mouthing
دهان
gobs
دهان
gob
دهان
puss
دهان
slobber
اب دهان
slobbering
اب دهان
astomatal
بی دهان
slobbered
اب دهان
spittle
اب دهان
jibbing
دهان
jib
دهان
jibbed
دهان
polystomatous
دهان
OS
دهان
polystome
دهان
astomatous
بی دهان
jibs
دهان
unmuffle
دهان
slobbers
اب دهان
neb
پوزه دهان
reeks
بخار دهان
rictus
چاک دهان
throat
صدا دهان
throats
صدا دهان
stomatal
دهان دار
orals
از راه دهان
oral
از راه دهان
mouth
در دهان گذاشتن
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
mouthed
در دهان گذاشتن
peroral
از راه دهان
mouthing
در دهان گذاشتن
openmouthed
دهان باز
spits
اب دهان خدو
mouths
در دهان گذاشتن
spit
اب دهان خدو
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
mouthy
دهان دار
astomatal
فاقد دهان
insalivate
اب دهان زدن به
palates
سقف دهان
gymnostomous
برهنه دهان
fomalhaut
دهان ماهی
palate
سقف دهان
to shut up
دهان بستن
fetid
گند دهان
toho
دهان ببر
halitosis
گند دهان
stomatous
دهان دار
stomatology
دهان پزشکی
microstomous
کوچک دهان
cyclostomate
دهان گرد
cyclostomatous
دهان گرد
mouthwashes
دهان شویه
mouthwash
دهان شویه
mouth-watering
دهان آب انداز
stoma
شکاف دهان
stomatal
وابسته به دهان
stomatic
شبیه دهان
stomatitis
ورم دهان
widemouthed
دهان باز
slobber
دهان را اب انداختن
reeked
بخار دهان
scold
ادم بد دهان
slobbered
دهان را اب انداختن
gagged
دهان باز کن
reek
بخار دهان
slobbering
دهان را اب انداختن
gagging
دهان باز کن
scolds
ادم بد دهان
gag
دهان باز کن
slobbers
دهان را اب انداختن
scolded
ادم بد دهان
reeking
بخار دهان
gags
دهان باز کن
socket
کام
[سقف دهان]
gagging
دهان بند بستن
spiracular
شبیه سوراخ دهان
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
To muzzle the people.
دهان مردم را بستن
clump block
قرقره دهان گشاد
to escape one's lips
از دهان کسی در رفتن
gags
دهان بند بستن
throw to the wolves
<idiom>
به دهان گرگ انداختن
mouthpart
زائده نزدیک دهان
xerostomia
خشکی دهان
[پزشکی]
dry mouth syndrome
خشکی دهان
[پزشکی]
squiggle
در دهان قرقره کردن
squiggles
در دهان قرقره کردن
toadfish
ماهی دهان گشاددریایی
fullmouthed
دارای دهان کامل
halitosis
بدبویی دهان
[پزشکی]
bad breath
بدبویی دهان
[پزشکی]
hagfish
مارماهی دهان گرد
fetor oris
بدبویی دهان
[پزشکی]
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
swearer
ادم بد دهان وفحاش
dry mouth
خشکی دهان
[پزشکی]
stomatogastric
وابسته به دهان ومعده
gag
دهان بند بستن
blurt
از دهان بیرون انداختن
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
trap
دهان
[اصطلاح روزمره]
mug
ساده لوح دهان
mugged
ساده لوح دهان
mugging
ساده لوح دهان
mugs
ساده لوح دهان
muzzle
دهان بند دهنه
trap
نیرنگ فریب دهان
gob
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
mush
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
orinasal
از دهان و بینی درامده
paralysis of the face
لغو یا کجی دهان
muzzled
دهان بند دهنه
muzzles
دهان بند دهنه
muzzling
دهان بند دهنه
chops
دهان
[اصطلاح روزمره]
jaws
دهان
[اصطلاح روزمره]
spits
اب دهان پرتاب کردن
maw
دهان
[اصطلاح روزمره]
cake-hole
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
aboral
نقطه مقابل دهان
gagged
دهان بند بستن
bazoo
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
yap
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
screw up
غنچه کردن دهان
spit
اب دهان پرتاب کردن
ejaculating
از دهان بیرون پراندن
ejaculates
از دهان بیرون پراندن
ejaculated
از دهان بیرون پراندن
Wellington
چکمه دهان گشاد
pie hole
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
drool
اب از دهان تراوش شدن
drooled
اب از دهان تراوش شدن
drooling
اب از دهان تراوش شدن
drools
اب از دهان تراوش شدن
ejaculate
از دهان بیرون پراندن
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
gaped
نگاه خیره با دهان باز
saliva test
ازمایش بزاق دهان اسب
gaping
نگاه خیره با دهان باز
gapes
نگاه خیره با دهان باز
hand to mouth reaction
واکنش دست به دهان بردن
he did not open his lips
دهان نگشود سخن نگفت
stomatitis
ورم مخاط دهان ولثه
To sound someone out . To feel someones pulse .
مزه دهان کسی را فهمیدن
aftertaste
اثر و طعم غذا در دهان
cyclostome
جانور از راسته دهان گردان
cyclostomatous
وابسته به جانور دهان گرد
cyclostomate
وابسته به جانور دهان گرد
aftertastes
اثر و طعم غذا در دهان
a hand to mouth existence
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
living from hand to mouth
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
to gape
با خیره دهان باز کردن
gape
نگاه خیره با دهان باز
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
muffling
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
To be flabbergasted (bewildered).
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
canker sore
زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
It melts in the mouth
در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
agape
مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
bits
میله فلزی داخل دهان اسب
bit
میله فلزی داخل دهان اسب
jump into the lion's mouth
<idiom>
خود را توی دهان افعی انداختن
open hearth
کوره فولاد سازی دهان باز
To do something the hard way . to do something in a roundabout way.
لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
muffle
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffles
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
face hold
گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
handiest
روان
glib
روان
running water
اب روان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com