English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
surface inflow اب سطحی ورودی
Other Matches
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
JK flip flop نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
hash تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
hash الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
input preamplifier پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
list لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
dac مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
d/a converter مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
approach channel کانال ورودی- نهر ورودی
input 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
inputted 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
adders مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
analog مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chains فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
full مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
analogue مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogues مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
dense index اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
inputted توان ورودی ورودی
input توان ورودی ورودی
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
input output processor پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
acrotic سطحی
surface water اب سطحی
decahedral ده سطحی
planar سطحی
sketchily سطحی
low level سطحی
sketchiest سطحی
superficiality سطحی
sketchier سطحی
sketchy سطحی
shallow foundation پی سطحی
skin deep سطحی
shallower کم اب سطحی
shallow کم اب سطحی
shallowest کم اب سطحی
surface سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
shallows کم اب سطحی
superficial سطحی
surfaces سطحی
surfaced سطحی
pier پایه و سطحی
sheet washing فرسایش سطحی
singes سوختگی سطحی
piers پایه و سطحی
singeing سوختگی سطحی
singed سوختگی سطحی
singe سوختگی سطحی
adsorption جذب سطحی
adsorbent جاذب سطحی
evaporation تبخیر سطحی
surface burst ترکش سطحی
surface burning احتراق سطحی
adsorption کشش سطحی
surfaces سطحی جلادادن
statical moment لنگر سطحی
sorption جذب سطحی
surfaced سطحی جلادادن
surface سطحی جلادادن
skin effect اثر سطحی
polyhedral چند سطحی
impact burst ترکش سطحی
adhesion جاذبه سطحی
low level winds بادهای سطحی
ground swell موج سطحی
free moisture رطوبت سطحی
formal logic قضاوت سطحی
surface tensity کشش سطحی
interfacial tension کشش سطحی
interfacial force کشش سطحی
floating mine مین سطحی
epilimnion اب لایه سطحی
flesh wound زخم سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
dodecahedron دوازده سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
smattering دانش سطحی
pentahedral پنج سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
one level memory حافظه یک سطحی
hexahedron جسم شش سطحی
surface tension کشش سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
n level logic منطق N سطحی
multilevel چند سطحی
heptahedral هفت سطحی
multi level چند سطحی
superficially بطور سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
topdress سطحی ریختن
surface targets هدفهای سطحی
surface soil خاک سطحی
surface reverbration برگشتهای سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
surface ornament تزیینات سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
surface leakage نشت سطحی
surface width عرض سطحی
area load بار سطحی
surface irrigation ابیاری سطحی
top soil خاک سطحی
trihedral سه روی سه سطحی
two level store انباره دو سطحی
surface treatment عملیات سطحی
surface treatment روکش سطحی
split-level چند سطحی
surface treatment اسفالت سطحی
surface treatment اندود سطحی
blanket grouting تزریق سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
surface charge بار سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
surface dressing پوشش سطحی
bounding mine مین سطحی
surface creep خزیدن سطحی
suface wind باد سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
surface evaporation تبخیر سطحی
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
puppy love عشق سطحی و زودرس
skims بطور سطحی خواندن
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
carburize سخت گرداندن سطحی
hard surface سخت کردن سطحی
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
skimmed بطور سطحی خواندن
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
singes بطور سطحی سوختن
capital widening افزایش سطحی سرمایه
skim بطور سطحی خواندن
case hardening سخت گردانی سطحی
heptahedron جسم هفت سطحی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
hokum نمایش سطحی وبد
hydrology بررسی ابهای سطحی
scorches بطور سطحی سوختن
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
adhesion کشش سطحی پیوستگی
hard face سخت کردن سطحی
adhesion کشش سطحی دوسیدگی
singeing بطور سطحی سوختن
scorch بطور سطحی سوختن
singed بطور سطحی سوختن
singe بطور سطحی سوختن
case harden سخت گردانی سطحی
topdress بطور سطحی پاشیدن
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
crazing ترک برداری سطحی
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
density of surface charge چگالی بار سطحی
surface decarburization کربن گیری سطحی
runoff coefficient ضریب جریان سطحی
multilevel sort ترتیب چند سطحی
adsorb جذب سطحی کردن
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
superficiality دانش سطحی بیمایگی
octahedron جسم هشت سطحی
adhesion force نیروی کشش سطحی
sciolistic دارای اطلاعات سطحی
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
once-over <idiom> یک نگاه سطحی به کسی انداختن
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
carboard architecture [مدل طراحی با سطحی صاف]
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
subaerial واقع در قسمت سطحی خاک
skim sweeping پاک کردن سطحی مینها
sciolism اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
skimmer الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com