English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
marinade اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinades اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
Other Matches
gill net دامی که چون ماهی دران بیافتد
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
wine of opium محلول تریاک وشراب
salad dressing چاشنی وادویه مخصوص سالاد
salad dressings چاشنی وادویه مخصوص سالاد
scrapple خوراک مرکب از گوشت سرخ کرده وادویه
blessed sacrament مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
prothesis چیدن نان وشراب عشای ربانی روی میز
picalilli ترشی هندی که باسبزی وادویه تند درست می کنند
enchilada کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
mincemeat مخلوطی ازکشمش وشکر وگوشت
smoker دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
smokers دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
drysalter فروشنده مواد شیمیایی وگوشت وترشی
hasty pudding خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
ninepins یکجور بازی با نه میله چوبی که انهارابا گوی چوبی می خوابانند
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
souffle خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
souffles خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
soufflTs خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
transubstantiation اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
vinegar سرکه
pickles سرکه
pickle سرکه
acetum سرکه
vinaigrette بطری سرکه
acetic acid جوهر سرکه
vinegar plant بچه سرکه
alegar سرکه ابجو
acetometer سرکه سنج
acetimetry سرکه سنجی
actification سرکه ریزی
acetobacter بچه سرکه
acetobacter مخمر سرکه
french mustard خردل با سرکه
eelworm کرم سرکه
actification تبدیل به سرکه
acetimeter سرکه سنج
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
acetic سرکه مانند ترش
acetify تبدیل به سرکه کردن
acetification جوهر سرکه سازی
acetate نمک جوهر سرکه
rose vinegar خیسانده گل سرخ در سرکه
aromatic vinegar محلول سرکه و کافور
caster تنگ کوچک ادویه یا سرکه
sourness is the p of vinegar ترشی خاصیت سرکه است
casters :تنگ کوچک ادویه یا سرکه
castor :تنگ کوچک ادویه یا سرکه
castors :تنگ کوچک ادویه یا سرکه
acetated باجوهر سرکه ترکیب شده
acetanion انیون 2O3H2C جوهر سرکه
vinaigrette سس دارای سرکه و روغن زیتون و ادویه
sauerkraut کلم رنده شده واب پز با سرکه
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acids سرکه مانند دارای خاصیت اسید
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
to pickle a person's back پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
acetolysis تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
therein دران
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
therabout دران حدود
slideway راهی که دران سر
offing دران نزدیکی ها
thereabout دران حدود
it is not subject to review دران روا نیست
therewith دران هنگام بدانوسیله
then انگاه دران هنگام
nautch که دران رقاص میرقصند
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
polytony ایجادچند لحن دران واحد
scrinium لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
polytonality ایجاد چندلحن دران واحد
thumbhole حفرهای که شست دران جابگیرد
thereis not a p of truth init ذرهای راستی دران نیست
swimming bath تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
errors slipped in اشتباهاتی دران راه یافت
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dish wash ابی که دران فرف شسته باشند
cellaret گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
crates صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dripping pan فرفی که چکیده کباب دران میریزد
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
dish water ابی که دران فرف شسته باشند
crate صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
mainstream مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
actinology دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
effective beaten zone منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
heaths زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heath زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
coulisse ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
isocracy حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
ringthe bull بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
he is a proficient that art در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
bearbaiting نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
polyandry اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
the room was seated for 00 جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
turbulent flow جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
polygram طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
vasculum کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
ready reckoner کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
jardiniere جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
handy dandy بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
to prove an a اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
sachet بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachets بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
paranoia or noea دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
teleost ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
ex quay یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
ex ship یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
rigging position وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
positive economics شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
estrus مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
esturm مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
isocratic دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
precatory words عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
compound compression فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
turboprop توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
caudal fin دم ماهی
lunar ماهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com