English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
to souse a burning house اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
Other Matches
pouncing درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounce درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
in plant درحال رویش درحال رشد
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
broiled سوختن
broiling سوختن
broil سوختن
to burn out سوختن
combustion سوختن
broils سوختن
burns سوختن
consumption سوختن
burn in سوختن
burn سوختن
cellular لانه زنبوری خانه خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
afire در حال سوختن
heating value گرمای سوختن
smoldering سوختن ودودکردن
heat of combustion گرمای سوختن
heat value گرمای سوختن
to grin and bear it سوختن وساختن
incinerated بااتش سوختن
blow out سوختن انفجار
singeing سوختن بودادن
melted از گرما سوختن
smolder سوختن ودودکردن
incinerate بااتش سوختن
incinerates بااتش سوختن
incinerating بااتش سوختن
singes سوختن بودادن
singe سوختن بودادن
singed سوختن بودادن
pyric مربوط به سوختن
smoldered سوختن ودودکردن
smoulder سوختن ودودکردن
to fret and fume inwardly سوختن وساختن
smoulders سوختن ودودکردن
smouldering سوختن ودودکردن
smolders سوختن ودودکردن
smouldered سوختن ودودکردن
degressive burning سوختن طولانی خرج
singe بطور سطحی سوختن
scorch بطور سطحی سوختن
singeing بطور سطحی سوختن
singed بطور سطحی سوختن
singes بطور سطحی سوختن
scorches بطور سطحی سوختن
bakes سوختن خشک کردن
burnout of a crystal rectifier سوختن یکسوکننده دیودی
burns دراتش شهوت سوختن
burns سوختن مشتعل شدن
burn دراتش شهوت سوختن
burn سوختن مشتعل شدن
bake سوختن خشک کردن
baked سوختن خشک کردن
flammable قابل سوختن اتشگیر
to burn away سوختن و تمام شدن
to fret and fume inwardly سوختن ودم نزدن
progressive burning سوختن تدریجی خرج
flares باشعله نامنظم سوختن
flare باشعله نامنظم سوختن
lighting hours زمان روشنایی یا سوختن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
to g. with passion دراتش شهوت یاعشق سوختن
irradiating پاشیدن
decompose از هم پاشیدن
irradiates پاشیدن
irradiated پاشیدن
irradiate پاشیدن
decomposes از هم پاشیدن
pour پاشیدن
to wreck از هم پاشیدن
pours پاشیدن
pouring پاشیدن
poured پاشیدن
spray پاشیدن
sprayed پاشیدن
inseminated پاشیدن
inseminate پاشیدن
strews پاشیدن
strewn پاشیدن
strewing پاشیدن
strewed پاشیدن
sprinkled پاشیدن
sparge پاشیدن
sprinkle پاشیدن
spurtle پاشیدن
inseminates پاشیدن
inseminating پاشیدن
spraying پاشیدن
sprays پاشیدن
disintegrating از هم پاشیدن
disintegrates از هم پاشیدن
strew پاشیدن
perfuse پاشیدن
spatter پاشیدن
spattered پاشیدن
spattering پاشیدن
spatters پاشیدن
disintegrate از هم پاشیدن
effuse پاشیدن
sprinkles پاشیدن
affose پاشیدن
affution پاشیدن
affuse پاشیدن
bestrew پاشیدن
besprinkle پاشیدن
asperse اب پاشیدن به
gravel شن پاشیدن
sand شن پاشیدن
sands شن پاشیدن
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
sizzle صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles صدای سوختن کباب روی اتش
sizzling صدای سوختن کباب روی اتش
sizzled صدای سوختن کباب روی اتش
peppers فلفل پاشیدن
dabbles رنگ پاشیدن
infusions ریختن پاشیدن
pepper فلفل پاشیدن
salted نمک پاشیدن
infusion ریختن پاشیدن
salts نمک پاشیدن
dabbled رنگ پاشیدن
peppering فلفل پاشیدن
dabble رنگ پاشیدن
sprinkler با اب پاش پاشیدن
affusion عمل پاشیدن
dabbling رنگ پاشیدن
bursts ازهم پاشیدن
dust ریختن پاشیدن
splotch ریزش یا پاشیدن
shot blast ساچمه پاشیدن
burst ازهم پاشیدن
dusted ریختن پاشیدن
shot peen ساچمه پاشیدن
dusts ریختن پاشیدن
injects پاشیدن افشاندن
bespatter باطراف پاشیدن
injecting پاشیدن افشاندن
salt نمک پاشیدن
injected پاشیدن افشاندن
inject پاشیدن افشاندن
feverous درحال تب
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
burn down <idiom> کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
burn up <idiom> کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
split up از هم جدا شدن از هم پاشیدن
To sprinkle with salt . To salt . نمک زدن ( پاشیدن )
to i. aroom with a powder گردی درخانه پاشیدن
to fan the flame نمک برزخم پاشیدن
to add fuel to fire نمک بر زخم پاشیدن
to pour oil on fire نمک برزخم پاشیدن
spraying سمپاشی کردن پاشیدن
sprayed سمپاشی کردن پاشیدن
spray سمپاشی کردن پاشیدن
littered زاییدن اشغال پاشیدن
litter زاییدن اشغال پاشیدن
topdress بطور سطحی پاشیدن
sprays سمپاشی کردن پاشیدن
litters زاییدن اشغال پاشیدن
to pour rays پرتو افکندن یا پاشیدن
to pour oil on the flame نمک بر زخم پاشیدن
littering زاییدن اشغال پاشیدن
add insult to the injury <idiom> نمک رو زخم پاشیدن
latent درحال کمون
dormant درحال کمون
blushingly درحال شرمندگی
For the time being. At peresent. presently. درحال حاضر
nascent درحال تولد
high water دریا درحال مد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com