English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
to pour hot water over tea اب گرم روی چایی ریختن
Search result with all words
to pour out tea چایی ریختن
Other Matches
tea is sold by the kilogramme چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
tea stains لکه چایی
iced tea چایی سرد
st john's wort علف چایی
green tea چایی سبز
beer money پول چایی
meat tea چایی یا عصرانه با گوشت
husbandŠs tea چایی کم مایه و سرد
tea is preferable to water چایی از اب بهتر است
tea is preferable to water چایی بر اب ترجیح دارد
A pot of tea for 4, please. لطفا یک قوری چایی 4 نفره.
My tea isnt cool enough to drink. چایی ام آنقدر خنک نشده که بخورم
Charbughra چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
shedding ریختن
pouring ریختن
sheds ریختن
pours ریختن
lash vi ریختن
lave ریختن
sands شن ریختن
skink ریختن
sand شن ریختن
spilled or spilt ریختن
shed ریختن
mew پر ریختن
mewed پر ریختن
strewing ریختن
strewn ریختن
strews ریختن
to take to one's legs ریختن
to take a cast of ریختن
infusing ریختن
infuses ریختن
infused ریختن
infuse ریختن
strew ریختن
to inject into the bowels ریختن
yeild ریختن
mewing پر ریختن
poured ریختن
strewed ریختن
pour ریختن
cast concrete ریختن
grout ریختن
affose ریختن
affuse ریختن
spilling ریختن
spilled ریختن
spill ریختن
affution ریختن
besprinkle ریختن
bestrew ریختن
to water آب ریختن
birl ریختن
spills ریختن
effuse ریختن
mixing در هم ریختن
disembogue ریختن
interfusion در هم ریختن
disassemble به هم ریختن
interfuse در هم ریختن
dump ریختن
perspires عرق ریختن
perspiring عرق ریختن
to shed tears اشک ریختن
to rain tears اشک ریختن
decants ریختن شراب
decanting ریختن شراب
to make hay of روی هم ریختن
rewrite از نو طرح ریختن
rewrites از نو طرح ریختن
rewriting از نو طرح ریختن
dish out در فرف ریختن
effuse بیرون ریختن از
perspire عرق ریختن
encase in concrete بتن ریختن
to spawn eggs ریختن تخم
desquamate پوست ریختن
die cast ریختن فشاری
die cast ریختن حدیدهای
to tumble down فرو ریختن
top cast ریختن از بالا
sand ماسه ریختن شن
top pour ریختن از بالا
topdress سطحی ریختن
ecdysis پوست ریختن
perspired عرق ریختن
rewritten از نو طرح ریختن
rewrote از نو طرح ریختن
cast up hill سربالا ریختن
fob بجیب ریختن
sands ماسه ریختن شن
vent بیرون ریختن
vented بیرون ریختن
venting بیرون ریختن
vents بیرون ریختن
bottle دربطری ریختن
bottles دربطری ریختن
practise or tice طرح ریختن
oviposit تخم ریختن
overfeed زیادمصالح ریختن در
outpour بیرون ریختن
grout دوغاب ریختن
illapse فرو ریختن
basket درسبد ریختن
baskets درسبد ریختن
can درقوطی ریختن
cast concrete بتن ریختن
bottom pour از زیر ریختن
to come down with a run فرو ریختن
emit بیرون ریختن
emits بیرون ریختن
bottom cast از زیر ریختن
to break out بیرون ریختن
emitted بیرون ریختن
bollix بهم ریختن
emitting بیرون ریختن
inurn در خاکدان ریختن
fall in فرو ریختن
cans درقوطی ریختن
canning درقوطی ریختن
inpour بدرون ریختن
shed پوست ریختن
caves فرو ریختن
cave فرو ریختن
dishes در بشقاب ریختن
dish در بشقاب ریختن
defoliates برگ ریختن
blocks قالب ریختن
blocked قالب ریختن
block قالب ریختن
weeps اشک ریختن
weep اشک ریختن
stoke سوخت ریختن در
stoked سوخت ریختن در
barrels در خمره ریختن
barrel در خمره ریختن
flushing اب را بافشار ریختن
flushes اب را بافشار ریختن
flush اب را بافشار ریختن
to pour out بیرون ریختن
stoking سوخت ریختن در
stokes سوخت ریختن در
to forge out plans نقشه ریختن
bleeds خون ریختن
bleed خون ریختن
huddled روی هم ریختن
huddle روی هم ریختن
void بیرون ریختن
to make plans برنامه ریختن
to forge out plans برنامه ریختن
jetting بیرون ریختن
jetted بیرون ریختن
jets بیرون ریختن
jet بیرون ریختن
huddles روی هم ریختن
huddling روی هم ریختن
dusts ریختن پاشیدن
dusted ریختن پاشیدن
dust ریختن پاشیدن
drafts از بشکه ریختن
drafted از بشکه ریختن
draft از بشکه ریختن
back-up معکوس ریختن
back up معکوس ریختن
sacks درکیسه ریختن
sacked درکیسه ریختن
sack درکیسه ریختن
to make plans نقشه ریختن
shedding پوست ریختن
recast ازنو ریختن
defoliating برگ ریختن
tun دربشکه ریختن
moulted موی ریختن
defoliate برگ ریختن
recasts ازنو ریختن
To cast in a mould . درقالب ریختن
come along <idiom> برنامه ریختن
jugs درکوزه ریختن
jug درکوزه ریختن
molted موی ریختن
molting موی ریختن
molts موی ریختن
moult موی ریختن
saucers در نعلبکی ریختن
moults موی ریختن
recasting ازنو ریختن
saucer در نعلبکی ریختن
crumbled فرو ریختن
crumbles فرو ریختن
infusions ریختن پاشیدن
infusion ریختن پاشیدن
crumbling فرو ریختن
decant ریختن شراب
decanted ریختن شراب
sheds پوست ریختن
crumble فرو ریختن
defoliated برگ ریختن
spews بخارج ریختن
spewing بخارج ریختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com