English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
division اتحادیه باشگاههای حرفهای
divisions اتحادیه باشگاههای حرفهای
Other Matches
f.a cup جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
u.f.a cup جام اتحادیه باشگاههای اروپا
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
western european union اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
floorshow نمایش باشگاههای شبانه
unionism اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
lifetime حرفهای
occupational حرفهای
pro حرفهای
professional حرفهای
professionals حرفهای
lifetimes حرفهای
pro- حرفهای
hit men آدم کش حرفهای
vocational school اموزشگاه حرفهای
prizefighter بوکسور حرفهای
professional code ضوابط حرفهای
vocational education اموزش حرفهای
semipro نیمه حرفهای
training school اموزشگاه حرفهای
professional misconduct اشتباه حرفهای
professional status پایگاه حرفهای
technologically حرفهای صنعتی
professionalism ورزش حرفهای
bailsman ضامن حرفهای
vocation پیشهای حرفهای
malpractices کژکاری حرفهای
sweet nothings حرفهای عاشقانه
jargon زبان حرفهای
hoofer رقاص حرفهای
extra professional خارج حرفهای
occupation disease امراض حرفهای
big words حرفهای گنده
vocations پیشهای حرفهای
malpractice کژکاری حرفهای
trade schools مدرسه حرفهای
pillow talk حرفهای خصوصی
gladiator بوکسور حرفهای
technological حرفهای صنعتی
gladiators بوکسور حرفهای
hit man آدم کش حرفهای
trade school مدرسه حرفهای
professional workstation ایستگاه کار حرفهای
pro shop فروشگاه باشگاه حرفهای
lays غیر حرفهای عامی
miliaman سرباز حرفهای یاپیمانی
old wives' tales حرفهای خاله زنکی
all pro تیم ستارههای حرفهای
association for women in computing سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
lay غیر حرفهای عامی
jockey اسب سوار حرفهای
jockeys اسب سوار حرفهای
jar ram molding machine دستگاه قالبریزی حرفهای
laymen شخص غیر حرفهای
A lot of trite ( trivialities ) . حرفهای صد تا یک غاز ( بی ارزش )
old wives' tale حرفهای خاله زنکی
layman شخص غیر حرفهای
to i. from somebodies words از حرفهای کسی استنباط کردن
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
ranker افسر سربازی کرده نظامی حرفهای
taxi squad گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
That is unmitigated nonsense. این از آن حرفهای بی معنی وچرند است
pro am مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
peizefight مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
dilettantism اقدام به کاری از روی تفنن وبطورغیر حرفهای
tours مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
toured مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
tour مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
vanishes بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
touring مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
vanish بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanishing بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
first class cricket مسابقه کریکت بین تیمهای حرفهای و اماتور ایالات ودانشگاههای انگلستان
federation اتحادیه
fraternities اتحادیه
fraternity اتحادیه
confederacies اتحادیه
confederacy اتحادیه
union اتحادیه
unions اتحادیه
federations اتحادیه
guild اتحادیه
guilds اتحادیه
league اتحادیه
leagues اتحادیه
business union اتحادیه بازرگانی
custom union اتحادیه گمرکی
craft union اتحادیه صنفی
customs union اتحادیه گمرکی
wheel اتحادیه ورزشی
wheeling اتحادیه ورزشی
corporativism صنف اتحادیه
association football اتحادیه فوتبال
citcuit اتحادیه بازیها
union <adj.> اتحادیه کارگری
union <adj.> اتحادیه صنفی
wheels اتحادیه ورزشی
company union اتحادیه شرکت
defensive league اتحادیه دفاعی
union <adj.> اتحادیه بازرگانی
labour union اتحادیه کارگران
labourunion اتحادیه کارگران
vertical union اتحادیه صنعتی
lague مجمع اتحادیه
syndicalism اتحادیه گرایی
European Union [EU] اتحادیه اروپا
economic union اتحادیه اقتصادی
incorporator کارمند اتحادیه
industrial union اتحادیه صنعتی
labor service اتحادیه کارگران
offensive league اتحادیه تهاجمی
unions اتحاد اتحادیه
corporatism صنف اتحادیه
trade union اتحادیه اصناف
trade union اتحادیه صنفی
union اتحاد اتحادیه
circuits اتحادیه کنفرانس
trade union اتحادیه کارگری
trade union اتحادیه تجاری
trade union اتحادیه بازرگانی
circuit اتحادیه کنفرانس
unionists عضو اتحادیه
unionist عضو اتحادیه
syndicate اتحادیه صنفی
labor unions اتحادیه کارگری
labor union اتحادیه کارگری
syndicates اتحادیه صنفی
labor union اتحادیه کارگران
trade union اتحادیه تجارتی
trades unions اتحادیه تجارتی
trades unions اتحادیه بازرگانی
labor unions اتحادیه کارگران
trades unions اتحادیه اصناف
trades unions اتحادیه صنفی
trades unions اتحادیه تجاری
trade unions اتحادیه تجارتی
trade unions اتحادیه اصناف
trade unions اتحادیه صنفی
trade unions اتحادیه کارگری
trades unions اتحادیه کارگری
trade unions اتحادیه تجاری
trade unions اتحادیه بازرگانی
to unionise [British E] بشکل اتحادیه درآوردن
to unionize [American E] بشکل اتحادیه درآوردن
syndicator تشکیل دهنده اتحادیه
syndicates اتحادیه تشکیل دادن
trusts اتحادیه شرکتها ائتلاف
union پیوند اتحادیه اتصالی
unions پیوند اتحادیه اتصالی
carpet exporters union اتحادیه صادرکنندگان فرش
trust اتحادیه شرکتها ائتلاف
trusted اتحادیه شرکتها ائتلاف
syndicate اتحادیه تشکیل دادن
syndicate تشکیل اتحادیه دادن
trade unionist عضو اتحادیه صنفی
syndicates تشکیل اتحادیه دادن
international union اتحادیه بین المللی
pan american union اتحادیه پان امریکن
trade unionists عضو اتحادیه صنفی
non union جدا از اتحادیه صنفی
leaguer محاصره عضو اتحادیه
hanse اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
guild اتحادیه محل اجتماع اصناف
guilds اتحادیه محل اجتماع اصناف
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
the miner's f. اتحادیه یاپیمان کان کنان
cartel اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartels اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
association for computing machinery بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
unionize متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionization متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
ORIA اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
a ban from flying in the EU قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
unionises متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionised متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federates متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
stock exchnge بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
nonunion کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
federated متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federating متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
afips اتحادیه امریکایی انجمنهای پردازش اطلاعات
federate متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionizing متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
ifips اتحادیه بین المللی انجمنهای پردازش اطلاعات
craft union اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
Freemason [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
international air transport association اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
practitioners وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
practitioner وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
trade unionism سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
baltic exchange اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com