Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
e f t a (european free trade association
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
Other Matches
western european union
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
European Union
[EU]
اتحادیه اروپا
u.f.a cup
جام اتحادیه باشگاههای اروپا
trade follows the flag
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
f.a cup
جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
a ban from flying in the EU
قدغن پرواز در
[منطقه]
اتحادیه اروپا
craft union
اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
unionism
اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
european essembly
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
e r p
جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
the big four
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
leagues
اتحادیه
confederacies
اتحادیه
confederacy
اتحادیه
guild
اتحادیه
fraternity
اتحادیه
fraternities
اتحادیه
guilds
اتحادیه
league
اتحادیه
federations
اتحادیه
federation
اتحادیه
unions
اتحادیه
union
اتحادیه
union
اتحاد اتحادیه
offensive league
اتحادیه تهاجمی
syndicalism
اتحادیه گرایی
wheel
اتحادیه ورزشی
industrial union
اتحادیه صنعتی
vertical union
اتحادیه صنعتی
unions
اتحاد اتحادیه
incorporator
کارمند اتحادیه
labor unions
اتحادیه کارگران
syndicates
اتحادیه صنفی
labor service
اتحادیه کارگران
labor union
اتحادیه کارگری
labour union
اتحادیه کارگران
labor union
اتحادیه کارگران
labourunion
اتحادیه کارگران
labor unions
اتحادیه کارگری
lague
مجمع اتحادیه
business union
اتحادیه بازرگانی
trades unions
اتحادیه تجارتی
trades unions
اتحادیه بازرگانی
trades unions
اتحادیه تجاری
trades unions
اتحادیه کارگری
trades unions
اتحادیه صنفی
trades unions
اتحادیه اصناف
wheeling
اتحادیه ورزشی
wheels
اتحادیه ورزشی
defensive league
اتحادیه دفاعی
citcuit
اتحادیه بازیها
association football
اتحادیه فوتبال
company union
اتحادیه شرکت
corporativism
صنف اتحادیه
craft union
اتحادیه صنفی
custom union
اتحادیه گمرکی
customs union
اتحادیه گمرکی
trade union
اتحادیه تجاری
trade union
اتحادیه کارگری
trade union
اتحادیه صنفی
trade union
اتحادیه اصناف
corporatism
صنف اتحادیه
trade union
اتحادیه بازرگانی
economic union
اتحادیه اقتصادی
unionists
عضو اتحادیه
trade union
اتحادیه تجارتی
trade unions
اتحادیه تجارتی
trade unions
اتحادیه بازرگانی
trade unions
اتحادیه تجاری
trade unions
اتحادیه کارگری
trade unions
اتحادیه صنفی
trade unions
اتحادیه اصناف
unionist
عضو اتحادیه
union
<adj.>
اتحادیه کارگری
union
<adj.>
اتحادیه بازرگانی
syndicate
اتحادیه صنفی
union
<adj.>
اتحادیه صنفی
circuit
اتحادیه کنفرانس
circuits
اتحادیه کنفرانس
syndicate
اتحادیه تشکیل دادن
syndicate
تشکیل اتحادیه دادن
trusts
اتحادیه شرکتها ائتلاف
union
پیوند اتحادیه اتصالی
to unionize
[American E]
بشکل اتحادیه درآوردن
leaguer
محاصره عضو اتحادیه
trade unionist
عضو اتحادیه صنفی
carpet exporters union
اتحادیه صادرکنندگان فرش
to unionise
[British E]
بشکل اتحادیه درآوردن
trade unionists
عضو اتحادیه صنفی
hanse
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
international union
اتحادیه بین المللی
syndicates
تشکیل اتحادیه دادن
syndicates
اتحادیه تشکیل دادن
pan american union
اتحادیه پان امریکن
syndicator
تشکیل دهنده اتحادیه
trusted
اتحادیه شرکتها ائتلاف
trust
اتحادیه شرکتها ائتلاف
division
اتحادیه باشگاههای حرفهای
divisions
اتحادیه باشگاههای حرفهای
non union
جدا از اتحادیه صنفی
unions
پیوند اتحادیه اتصالی
cartel
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
guilds
اتحادیه محل اجتماع اصناف
guild
اتحادیه محل اجتماع اصناف
cartels
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
the miner's f.
اتحادیه یاپیمان کان کنان
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
stock exchnge
بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
unionised
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
afips
اتحادیه امریکایی انجمنهای پردازش اطلاعات
nonunion
کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
federated
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionises
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federate
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federates
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionizing
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federating
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionizes
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
unionization
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
ORIA
اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
unionized
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
ifips
اتحادیه بین المللی انجمنهای پردازش اطلاعات
grey cup
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
international air transport association
اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
Freemason
[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
yellow dog contract
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
trade unionism
سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
baltic exchange
اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
cartels
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartel
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
free trader
تجارت ازاد
free in trade
تجارت ازاد
free trade
تجارت ازاد
open trade
تجارت ازاد
free enterprise system
نظام تجارت ازاد
free trade area
منطقه تجارت ازاد
free trade area
حوزه تجارت ازاد
free enterprise
تجارت ومعامله ازاد
benelux
اتحادیه گمرکی بلژیک و هلند و لوکزامبوزگ که کم کم معنی شخصیتهای حقوقی این سه کشور را نیزبه خود گرقته است
rattening
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
the british common wealth of nation
انگلستان و ایرلند و ممالک وابسته ازاد و ممالک تحت الحمایه و مستعمره ان راگویند
picketings
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
advanced countries
کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
developed countries
کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
Conservative Party
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
khamseh
خمسه
[در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
rio treaty
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
european unclear a energy agency
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
custom of a trade
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
lawmerchant
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
developing countries
کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
europa
اروپا
occident
اروپا
Europe
قاره اروپا
he was ordered to europe
او مامور اروپا شد
european essembly
مجلس اروپا
european monetary fund
صندوق پولی اروپا
All of a sudden , he turned up in Europe .
یکدفعه سر از اروپا درآورد
the concert of europe
دول متوافق اروپا
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
European Currency Unit
سبد ارزی اروپا
e r p
برنامه ترمیم اروپا
missel
یکجور باسترک در اروپا
Common Market
جامعه اقتصادی اروپا
to e. carpets to the europe
فرش به اروپا فرستادن
Nordic
وابسته به شمال اروپا
I have visited Europe time and again.
بارها اروپا را دیده ام.
formant
متشکل
organized
متشکل
big five
انگلستان
locarno treaty
انگلستان
England
انگلستان
anglian
انگلستان
central treaty organization
انگلستان
european community competition rules
مقررات رقابت در جامعه اروپا
How long wI'll you stay in Europe ?
چند وقت اروپا می مانید ؟
The rise in prices in the European markets.
ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
organization for european economic coopr
سازمان همکاری اقتصادی اروپا
EEC
مخفف جامعهی اقتصادی اروپا
europian championship
وزنه برداری قهرمانی اروپا
european academic research network
شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
sabot
کفش چوبی روستاییان اروپا
e c s c (european coal & steel commissio
جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
endarch
متشکل در خارج
unaligned
غیر متشکل
organising
متشکل کردن
organises
متشکل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com