English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
association football اتحادیه فوتبال
Search result with all words
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
Other Matches
football توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
footballs توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
western european union اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
unionism اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
soccer فوتبال
elevens تیم فوتبال
eleven تیم فوتبال
footballers فوتبال بازی کن
footballer فوتبال بازی کن
football بازی فوتبال
footballs بازی فوتبال
football fan [British English] طرفدار فوتبال
soccer field زمین فوتبال
canadian football فوتبال کانادایی
kick about فوتبال هردمبیل
left for ward در فوتبال پیشرو چپ
gridition زمین فوتبال
soccer fan [soccer supporter] [American English] طرفدار فوتبال
football توپ فوتبال
football game بازی فوتبال
football club [British Englisch] باشگاه فوتبال
gridiron زمین فوتبال
playing field زمین فوتبال
playing fields زمین فوتبال
pigskin توپ فوتبال
soccer بازی فوتبال
grid زمین فوتبال
boot کفش فوتبال
grids زمین فوتبال
American football فوتبال آمریکایی [ورزش]
to play football فوتبال بازی کردن
football fan [American English] طرفدار فوتبال آمریکایی
to finish the ball into the net با توپ گل زدن [فوتبال]
football hooligan خرابگر پر سر و صدای فوتبال
to play soccer فوتبال بازی کردن
indoor soccer فوتبال داخل سالن
rules of football قوانین یا قواعد فوتبال
signal caller مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
six man football فوتبال دو تیم 6 نفره
kick off شروع مسابقه فوتبال
soccer ball throw پرتاب توپ فوتبال
goalkeeper دروازه بان فوتبال
touchline خط اطراف زمین فوتبال
goalkeepers دروازه بان فوتبال
water polo بازی فوتبال ابی
lateral pass پاس توپ فوتبال از پهلو
scrummage نوعی بازی فوتبال راگبی
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
hockey چوگان بازی با اصول فوتبال
speedball نوعی بازی شبیه فوتبال
Playing football is not my idea of fun . فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
scrums نوعی بازی فوتبال راگبی
scrum نوعی بازی فوتبال راگبی
league اتحادیه
leagues اتحادیه
fraternities اتحادیه
federations اتحادیه
union اتحادیه
guilds اتحادیه
unions اتحادیه
confederacies اتحادیه
guild اتحادیه
fraternity اتحادیه
federation اتحادیه
confederacy اتحادیه
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
to keep the ball moving توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
he is a novice in football در بازی فوتبال تازه کار است
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
flag football نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
short ball شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
uprights تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
football cleats کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
The football field must be marked out. زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
to let the ball do the work توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
industrial union اتحادیه صنعتی
incorporator کارمند اتحادیه
union <adj.> اتحادیه صنفی
trades unions اتحادیه اصناف
union <adj.> اتحادیه کارگری
European Union [EU] اتحادیه اروپا
syndicalism اتحادیه گرایی
union <adj.> اتحادیه بازرگانی
offensive league اتحادیه تهاجمی
labourunion اتحادیه کارگران
vertical union اتحادیه صنعتی
labour union اتحادیه کارگران
labor service اتحادیه کارگران
lague مجمع اتحادیه
economic union اتحادیه اقتصادی
labor union اتحادیه کارگری
trade unions اتحادیه اصناف
trade unions اتحادیه صنفی
trade unions اتحادیه تجاری
trade unions اتحادیه بازرگانی
syndicates اتحادیه صنفی
trade unions اتحادیه تجارتی
trades unions اتحادیه صنفی
trades unions اتحادیه کارگری
trades unions اتحادیه تجاری
labor union اتحادیه کارگران
unionist عضو اتحادیه
unionists عضو اتحادیه
corporatism صنف اتحادیه
trade union اتحادیه اصناف
trade union اتحادیه صنفی
labor unions اتحادیه کارگری
trade union اتحادیه کارگری
trade union اتحادیه تجاری
trade union اتحادیه بازرگانی
trade union اتحادیه تجارتی
labor unions اتحادیه کارگران
syndicate اتحادیه صنفی
trade unions اتحادیه کارگری
unions اتحاد اتحادیه
custom union اتحادیه گمرکی
wheeling اتحادیه ورزشی
craft union اتحادیه صنفی
corporativism صنف اتحادیه
company union اتحادیه شرکت
union اتحاد اتحادیه
wheels اتحادیه ورزشی
citcuit اتحادیه بازیها
circuit اتحادیه کنفرانس
circuits اتحادیه کنفرانس
customs union اتحادیه گمرکی
trades unions اتحادیه بازرگانی
trades unions اتحادیه تجارتی
business union اتحادیه بازرگانی
defensive league اتحادیه دفاعی
wheel اتحادیه ورزشی
punt توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
Football pool [British English] قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
punts توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
fielder بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
trade unionists عضو اتحادیه صنفی
syndicates تشکیل اتحادیه دادن
trade unionist عضو اتحادیه صنفی
pan american union اتحادیه پان امریکن
syndicate تشکیل اتحادیه دادن
unions پیوند اتحادیه اتصالی
hanse اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
syndicate اتحادیه تشکیل دادن
syndicator تشکیل دهنده اتحادیه
to unionise [British E] بشکل اتحادیه درآوردن
syndicates اتحادیه تشکیل دادن
trust اتحادیه شرکتها ائتلاف
to unionize [American E] بشکل اتحادیه درآوردن
division اتحادیه باشگاههای حرفهای
carpet exporters union اتحادیه صادرکنندگان فرش
trusts اتحادیه شرکتها ائتلاف
divisions اتحادیه باشگاههای حرفهای
international union اتحادیه بین المللی
trusted اتحادیه شرکتها ائتلاف
leaguer محاصره عضو اتحادیه
non union جدا از اتحادیه صنفی
union پیوند اتحادیه اتصالی
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
cartel اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartels اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
u.f.a cup جام اتحادیه باشگاههای اروپا
the miner's f. اتحادیه یاپیمان کان کنان
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
f.a cup جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
guilds اتحادیه محل اجتماع اصناف
guild اتحادیه محل اجتماع اصناف
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
federate متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionized متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
unionizes متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionization متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
a ban from flying in the EU قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
unionises متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
afips اتحادیه امریکایی انجمنهای پردازش اطلاعات
stock exchnge بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
nonunion کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
unionised متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federating متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
ORIA اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
unionising متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federates متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federated متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
broomball نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
craft union اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
ifips اتحادیه بین المللی انجمنهای پردازش اطلاعات
international air transport association اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
Freemason [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
lineup اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
yard line خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
groundhopper [British English] طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com