English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
the miner's f. اتحادیه یاپیمان کان کنان
Other Matches
rejoicingly شادی کنان وجد کنان
inquiringly تحقیق کنان پرسش کنان
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
western european union اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
unionism اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
lingeringly فس فس کنان
afoam کف کنان
murmuringly غر غر کنان
vacillatingly دل دل کنان
mutteringly من من کنان
flashily جلوه کنان
glozingly تاویل کنان
fawningly مداهنه کنان
reprovingly سرزنش کنان
groaningly ناله کنان
whiningly ناله کنان
twittingly سرزنش کنان
exultingly خوشی کنان
exultantly خوشی کنان
saunteringly ولگردی کنان
scoffingly ریشخند کنان
sneeringly ریشخند کنان
on the run شلوق کنان
intriguingly دسیسه کنان
procrastinatingly تعلل کنان
surprisedly تعجب کنان
grumblingly شکایت کنان
gyringly گردش کنان
haltingly تامل کنان
minaciously تهدید کنان
mockingly ریشخند کنان
murmuringly ناله کنان
refelectingly اندیشه کنان
railingly بدحرفی کنان
pantingly ارزو کنان
ragingly شورش کنان
pulingly ناله کنان
ponderingly اندیشه کنان
lurkingly کمین کنان
louringly اخم کنان
loiteringly درنگ کنان
repinningly لندلند کنان
remonstratingly تعرض کنان
insinuatingly اشاره کنان
insultingly توهین کنان
remonstratingly نکوهش کنان
jumpingly پرش کنان
rejoicingly خوشی کنان
lingeringly درنگ کنان
lingeringly معطل کنان
poutingly لب کلفت کنان
wailingly ناله کنان
wonderingly تعجب کنان
under one's breath <idiom> نجوا کنان
vituperatively سرزنش کنان
jokingly شوخی کنان
cock-a-hoop شادی کنان
questioningly پرسش کنان
menacingly تهدید کنان
mincingly ناز کنان
wailingly شیون کنان
repinningly ناله کنان بادلتنگی
they returned in triumph شادی کنان برگشتند
revilingly بدگویان فحاشی کنان
dramatis personoe صورت بازی کنان
at pause مکث کنان خاموش
jumpingly جست وخیز کنان
frisky جست وخیز کنان
friskiest جست وخیز کنان
friskier جست وخیز کنان
skips رقص کنان حرکت کردن
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
on the run بهر سو دوان دوندگی کنان
fleeringly استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
skipped رقص کنان حرکت کردن
skip رقص کنان حرکت کردن
haltingly درنگ کنان ازروی دودلی
interposingly مداخله کنان بطور معترضه
federation اتحادیه
unions اتحادیه
federations اتحادیه
union اتحادیه
guilds اتحادیه
fraternities اتحادیه
confederacies اتحادیه
fraternity اتحادیه
leagues اتحادیه
guild اتحادیه
confederacy اتحادیه
league اتحادیه
labor unions اتحادیه کارگران
industrial union اتحادیه صنعتی
incorporator کارمند اتحادیه
customs union اتحادیه گمرکی
unionists عضو اتحادیه
union <adj.> اتحادیه کارگری
labor service اتحادیه کارگران
union اتحاد اتحادیه
labor union اتحادیه کارگران
offensive league اتحادیه تهاجمی
union <adj.> اتحادیه بازرگانی
circuits اتحادیه کنفرانس
circuit اتحادیه کنفرانس
labor union اتحادیه کارگری
union <adj.> اتحادیه صنفی
labour union اتحادیه کارگران
labourunion اتحادیه کارگران
trade unions اتحادیه بازرگانی
vertical union اتحادیه صنعتی
labor unions اتحادیه کارگری
business union اتحادیه بازرگانی
unions اتحاد اتحادیه
lague مجمع اتحادیه
European Union [EU] اتحادیه اروپا
trades unions اتحادیه صنفی
trades unions اتحادیه کارگری
trades unions اتحادیه تجاری
trades unions اتحادیه بازرگانی
trades unions اتحادیه تجارتی
wheel اتحادیه ورزشی
trades unions اتحادیه اصناف
trade unions اتحادیه اصناف
trade unions اتحادیه صنفی
trade unions اتحادیه کارگری
trade unions اتحادیه تجاری
trade unions اتحادیه تجارتی
trade union اتحادیه تجارتی
wheeling اتحادیه ورزشی
wheels اتحادیه ورزشی
trade union اتحادیه بازرگانی
trade union اتحادیه صنفی
custom union اتحادیه گمرکی
defensive league اتحادیه دفاعی
trade union اتحادیه اصناف
syndicate اتحادیه صنفی
economic union اتحادیه اقتصادی
corporatism صنف اتحادیه
craft union اتحادیه صنفی
syndicalism اتحادیه گرایی
association football اتحادیه فوتبال
trade union اتحادیه تجاری
unionist عضو اتحادیه
syndicates اتحادیه صنفی
trade union اتحادیه کارگری
citcuit اتحادیه بازیها
company union اتحادیه شرکت
corporativism صنف اتحادیه
to unionize [American E] بشکل اتحادیه درآوردن
to unionise [British E] بشکل اتحادیه درآوردن
syndicator تشکیل دهنده اتحادیه
carpet exporters union اتحادیه صادرکنندگان فرش
leaguer محاصره عضو اتحادیه
union پیوند اتحادیه اتصالی
unions پیوند اتحادیه اتصالی
trade unionist عضو اتحادیه صنفی
divisions اتحادیه باشگاههای حرفهای
division اتحادیه باشگاههای حرفهای
trade unionists عضو اتحادیه صنفی
syndicate تشکیل اتحادیه دادن
syndicate اتحادیه تشکیل دادن
syndicates تشکیل اتحادیه دادن
syndicates اتحادیه تشکیل دادن
trust اتحادیه شرکتها ائتلاف
non union جدا از اتحادیه صنفی
trusted اتحادیه شرکتها ائتلاف
trusts اتحادیه شرکتها ائتلاف
hanse اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
pan american union اتحادیه پان امریکن
international union اتحادیه بین المللی
cartel اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartels اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
guilds اتحادیه محل اجتماع اصناف
guild اتحادیه محل اجتماع اصناف
f.a cup جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
u.f.a cup جام اتحادیه باشگاههای اروپا
unionises متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionization متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
a ban from flying in the EU قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
federated متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
ORIA اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
stock exchnge بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
nonunion کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
federate متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
afips اتحادیه امریکایی انجمنهای پردازش اطلاعات
federates متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionised متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federating متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
craft union اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
international air transport association اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
ifips اتحادیه بین المللی انجمنهای پردازش اطلاعات
Freemason [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com