English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English Persian
monetary convention اتحاد ارزی
Other Matches
swap agreement موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
equivalent هم ارزی
equivalence هم ارزی
equivalents هم ارزی
degenerate هم ارزی
degenerated هم ارزی
degenerates هم ارزی
degenerating هم ارزی
exchange restricition محدودیت ارزی
exchange restriction محدودیت ارزی
magnetic equivalence هم ارزی مغناطیسی
inequivalence ناهم ارزی
foreign exchange transactions معاملات ارزی
foreign exchange transaction معاملات ارزی
foreign bill برات ارزی
equivalence gate دریچه هم ارزی
equivalence operation عمل هم ارزی
equivalence relation رابطه هم ارزی
exchange restricition ممنوعیت ارزی
equivalence coefficient ضریب هم ارزی
bill of exchange برات ارزی
coefficient of equivalence ضریب هم ارزی
bestowon ارزی داشتن
stimulus equivalence هم ارزی محرک
response equivalence هم ارزی پاسخ
equivalence point نقطه هم ارزی
exchange control کنترل ارزی
post equivalence point پس از نقطه هم ارزی
agent de change دلال ارزی
ecological equivalent هم ارزی بوم شناختی
devisee ذینفع حواله ارزی
mass energy equivalence هم ارزی جرم و انرژی
preequivalence point پیش از نقطه هم ارزی
European Currency Unit سبد ارزی اروپا
valuta ارزش ارزی پول
exchange جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanging جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanges جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanged جای معاملات ارزی و سهامی بورس
confederation اتحاد
confederations اتحاد
consolidation اتحاد
accretion اتحاد
togetherness اتحاد
conferderation اتحاد
federative اتحاد
leagues اتحاد
solidarity اتحاد
incorporation اتحاد
injunctions اتحاد
injunction اتحاد
alliances اتحاد
alliance اتحاد
federal اتحاد
unions اتحاد
unity اتحاد
integrity اتحاد
union اتحاد
identities اتحاد
identity اتحاد
league اتحاد
union اتحاد اتحادیه
union اتحاد واتفاق
tie اتحاد وابستگی
ties اتحاد وابستگی
coalition اتحاد موقتی
mathematical identity اتحاد ریاضی
military convention اتحاد نظامی
unifiable قابل اتحاد
unitive موجد اتحاد
disunity عدم اتحاد
Soviet Union اتحاد شوروی
sodality اتحاد یگانگی
marriage یگانگی اتحاد
coalitions اتحاد موقتی
monetary convention اتحاد پولی
syneresis اتحاد دو حرف
associations معاشرت اتحاد
unison اتحاد اتفاق
diphthong اتحاد دو صوت
consolidation ترکیب اتحاد
confederacy اتحاد پیوند
diphthongs اتحاد دو صوت
defensive league اتحاد دفاعی
association معاشرت اتحاد
marriages یگانگی اتحاد
union اتحاد سازش
unions اتحاد واتفاق
confederacies اتحاد پیوند
unions اتحاد اتحادیه
unions اتحاد سازش
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
unionist هواخواه اتحاد و یگانگی
league اتحاد متحد کردن
slurs خط اتحاد لکه ننگ
leagues اتحاد متحد کردن
slurring خط اتحاد لکه ننگ
slurred خط اتحاد لکه ننگ
slur خط اتحاد لکه ننگ
solidarity بهم پیوستگی [اتحاد]
triumvir عضو اتحاد سه گانه
synoeky اتحاد واتفاق الحاق
pentarchy اتحاد پنج حکومت
bands دستهء موسیقی اتحاد
misalliance اتحاد وائتلاف نامناسب
spirit de corps روح یگانگی و اتحاد
band دستهء موسیقی اتحاد
synoecy اتحاد واتفاق الحاق
unionists هواخواه اتحاد و یگانگی
pentarchy اتحاد پنج نیرو یاپنج حس
pan americanism طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
post union اتحاد پستی بین المللی
Soviet هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviets هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
integration یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
misjoinder اتحاد ناصحیح وتبانی اصحاب دعوی
blocked اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocks اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
bloc جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
blocs جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
coalition مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com