English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pentarchy اتحاد پنج حکومت
Other Matches
czarism حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracies حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracy حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy حکومت مطلق حکومت استبدادی
civicism اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
injunctions اتحاد
togetherness اتحاد
integrity اتحاد
federal اتحاد
unity اتحاد
consolidation اتحاد
unions اتحاد
leagues اتحاد
league اتحاد
accretion اتحاد
confederation اتحاد
confederations اتحاد
union اتحاد
federative اتحاد
alliances اتحاد
identities اتحاد
identity اتحاد
alliance اتحاد
solidarity اتحاد
incorporation اتحاد
injunction اتحاد
conferderation اتحاد
union اتحاد سازش
associations معاشرت اتحاد
association معاشرت اتحاد
union اتحاد اتحادیه
union اتحاد واتفاق
unifiable قابل اتحاد
unions اتحاد واتفاق
Soviet Union اتحاد شوروی
sodality اتحاد یگانگی
syneresis اتحاد دو حرف
disunity عدم اتحاد
unitive موجد اتحاد
unions اتحاد اتحادیه
unions اتحاد سازش
unison اتحاد اتفاق
monetary convention اتحاد پولی
tie اتحاد وابستگی
diphthongs اتحاد دو صوت
ties اتحاد وابستگی
confederacies اتحاد پیوند
defensive league اتحاد دفاعی
military convention اتحاد نظامی
mathematical identity اتحاد ریاضی
confederacy اتحاد پیوند
diphthong اتحاد دو صوت
monetary convention اتحاد ارزی
coalition اتحاد موقتی
marriages یگانگی اتحاد
coalitions اتحاد موقتی
consolidation ترکیب اتحاد
marriage یگانگی اتحاد
heptarchic دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
bands دستهء موسیقی اتحاد
slur خط اتحاد لکه ننگ
band دستهء موسیقی اتحاد
slurred خط اتحاد لکه ننگ
slurs خط اتحاد لکه ننگ
synoecy اتحاد واتفاق الحاق
synoeky اتحاد واتفاق الحاق
slurring خط اتحاد لکه ننگ
triumvir عضو اتحاد سه گانه
leagues اتحاد متحد کردن
spirit de corps روح یگانگی و اتحاد
unionists هواخواه اتحاد و یگانگی
misalliance اتحاد وائتلاف نامناسب
unionist هواخواه اتحاد و یگانگی
solidarity بهم پیوستگی [اتحاد]
league اتحاد متحد کردن
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
pentarchy اتحاد پنج نیرو یاپنج حس
Soviet هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviets هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
pan americanism طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
post union اتحاد پستی بین المللی
misjoinder اتحاد ناصحیح وتبانی اصحاب دعوی
integration یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
blocks اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocked اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
bloc جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
blocs جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
administration حکومت
government حکومت
gynocracy حکومت زن
administrations حکومت
dominion حکومت
raj حکومت
gynarchy حکومت زن
governments حکومت
martial rule حکومت نظامی
martial law حکومت نظامی
autarchy حکومت استبدادی
local government حکومت محلی
regimen دسته حکومت
regimens دسته حکومت
monarchy حکومت سلطنتی
military government حکومت نظامی
mobocracy حکومت رجاله ها
mixed government حکومت مختلط
reigns حکومت حکمفرمایی
reigned حکومت حکمفرمایی
polities طرز حکومت
polity طرز حکومت
despotism حکومت مطلقه
monarchies حکومت سلطنتی
police state حکومت پلیسی
police states حکومت پلیسی
reign حکومت حکمفرمایی
autarky حکومت استبدادی
kakistocracy بدترین حکومت
gerontocrasy حکومت پیران
imperialism حکومت امپراتوری
federal government حکومت متحده
fair arbitration حکومت عدل
enemy state حکومت دشمن
hagiocrasy حکومت مقدسان
dyarchy حکومت دومجلسی
dyarchy حکومت دوپادشاه
governable قابل حکومت
governance طرز حکومت
gynecocracy حکومت نسوان
gynecocracy حکومت زنان
gynaecocracy حکومت زنان
governorship حکومت حکمرانی
governorship استانداری حکومت
governor's seat حکومت نشین
governmentalist حکومت گرا
governmentalism حکومت گرایی
duumvirate حکومت دو نفری
constitutionalism حکومت مشروطه
constitutional government حکومت مشروطه
regimes طرز حکومت
coalition government حکومت ائتلافی
rTgimes طرز حکومت
central government حکومت مرکزی
caesarism حکومت مطلقه
caesarism حکومت امپراطوری
regime طرز حکومت
czarisme حکومت قیصری
despotic rule حکومت استبدادی
despotic rule حکومت مطلقه
hierocracy حکومت روحانیون
democratic government حکومت ملی
home rule حکومت ملی
home rule حکومت داخلی
czarisme حکومت تزاری
gynocracy حکومت زنان
governs حکومت کردن
plutocracy حکومت اغنیاء
plutocracy حکومت توانگران
plutocracy حکومت دولتمندان
technocracy حکومت اربابان فن
technocracies حکومت اربابان فن
sword law حکومت قلدری
misrule بد حکومت کردن
misruled بد حکومت کردن
misrules بد حکومت کردن
stratocracy حکومت نظامیان
statolatry حکومت پرستی
theocracy حکومت مذهب
theocracies حکومت مذهب
misruling بد حکومت کردن
self goverment حکومت مستقل
self goverment حکومت بر نفس
plutocracies حکومت دولتمندان
plutocracies حکومت توانگران
rule حکومت کردن
rule حکومت سلطه
under the seway of تحت حکومت
theonomy حکومت خدایی
govern حکومت کردن
thearchy حکومت خدایان
the sabre حکومت نظامی
democracies حکومت ملی
democracy حکومت ملی
condominiums حکومت مشترک
condominium حکومت مشترک
sword law حکومت سرنیزه
plutocracies حکومت اغنیاء
seat of government مقر حکومت
quirinal حکومت ایتالیا
prelacy حکومت روحانی
parliamentary government حکومت پارلمانی
fascism حکومت فاشیستی
plutocratic goverment حکومت دولتمندان
aristocracy حکومت اشرافی
plutartchy حکومت دولتمندان
dictatorship حکومت استبدادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com