Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
close defensive fires
اتشهای پدافندی نزدیک
Other Matches
scheduled fire
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
marching fire
اتشهای هجومی
protective fire
اتشهای حفافت کننده
final protective fires
اخرین اتشهای حفافتی
on call
اتشهای طبق درخواست
heavy fire team
تیم اتشهای زمینی سنگین
flanking fire
اتش پهلویی اتشهای مربوط به حفظ جناحها
defensive
پدافندی
defensive line
خط پدافندی
defense articles
مواد پدافندی
defense sector
منطقه پدافندی
defense base
پایگاه پدافندی
defensive fire
اتش پدافندی
defense position
موضع پدافندی
forward defense area
منطقه پدافندی جلو
defensive minefield
میدان مین پدافندی
defensive sea area
منطقه پدافندی دریایی
advance of defensive line
در جلو خطوط پدافندی
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
preventive war
نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
defense system aquisition
سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
defense coastal area
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
final protective line
خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
close-ups
از نزدیک
close
نزدیک
nears
نزدیک
closer
نزدیک
closes
نزدیک
nearing
نزدیک
close-up
از نزدیک
contiguous
نزدیک
up to
<idiom>
نزدیک به
by
از نزدیک
neighbouring
نزدیک
imminent
نزدیک
hand to hand
نزدیک
up against
<idiom>
نزدیک به
narrowly
از نزدیک
hand-to-hand
نزدیک
nigh
نزدیک
towards
نزدیک
close up
از نزدیک
closest
نزدیک
fast by
نزدیک
not ahunderd mails flom
نزدیک
forby
نزدیک
forby
از نزدیک
forbye
از نزدیک
foreby
نزدیک
forbye
نزدیک
next door to
نزدیک
hard by
نزدیک
near upon
نزدیک
in sight
نزدیک
near at hand
نزدیک
near by
نزدیک به
on the eve of
نزدیک
on the verge of
نزدیک به
proximate
نزدیک
nearby
نزدیک
upcoming
نزدیک
beside
نزدیک
vicinal
نزدیک
approaching
نزدیک
forthcoming
نزدیک
to gain ground upon
نزدیک
at hand
نزدیک
close by
نزدیک
caudal
نزدیک به دم
cephalo
نزدیک به سر
close aboard
نزدیک
near by
نزدیک
nearer
نزدیک
accessible
نزدیک
neared
نزدیک
adjacent
نزدیک
nearest
نزدیک
near-
نزدیک
near
نزدیک
recent memory
حافظه نزدیک
to be quite close
نزدیک به هم بودن
caudal
نزدیک به انتها
adductor
نزدیک کننده
proximal
نزدیک مبدا
short sighted
نزدیک بین
accosted
نزدیک کشیدن
close combat
رزم نزدیک
accosts
نزدیک شدن
close supervision
نظارت نزدیک
close coordination
هماهنگی نزدیک
close coordination
همکاری نزدیک
accosts
نزدیک کشیدن
close in
نزدیک شدن
close controlled
همکاری نزدیک
toward(s) evening
نزدیک به عصر
close control
کنترل نزدیک
accosting
نزدیک شدن
accosting
نزدیک کشیدن
subadult
نزدیک سن تکلیف
to gain on
نزدیک شدن به
to keep close
نزدیک ماندن
myopia
نزدیک بینی
in
نزدیک دم دست
in
نزدیک ساحل
upcoming
دراتیه نزدیک
in-
نزدیک دم دست
approachable
نزدیک شدنی
in-
نزدیک ساحل
Near our office .
نزدیک اداره ما
deciding
نزدیک به هدف
toward
نزدیک به مقارن
deep
نزدیک به هدف
deeper
نزدیک به هدف
subapical
نزدیک راس
subcentral
نزدیک مرکز
subsaturated
نزدیک به اشباع
approximate
نزدیک کردن
to be on the way
نزدیک شدن
approximated
نزدیک کردن
to come by
نزدیک شدن
approximates
نزدیک کردن
aggress
نزدیک شدن
aftermost
نزدیک پاشنه
admaxillary
نزدیک ارواره
adducent
نزدیک کننده
deepest
نزدیک به هدف
low
نزدیک سبد
close price
قیمت نزدیک
neighbour
نزدیک مجاور
in shore
در اب نزدیک کرانه
immediate flanks
جناحین نزدیک
near point
نقطه نزدیک
near shore
نزدیک به ساحل
his almost night
نزدیک شب است
hare sighted
نزدیک بین
approach
نزدیک شدن
hand in glove
خیلی نزدیک
hand and glove
خیلی نزدیک
hail fellow
صمیمی نزدیک
going on
نزدیک شدن
nearer the end
نزدیک تر بیابان
in the near f.
دراینده نزدیک
one of these days
دراینده نزدیک
inapproachable
نزدیک نشدنی
myopy
نزدیک بینی
near sight
نزدیک بینی
near sightedness
نزدیک بینی
paranasal
نزدیک بینی
neighbours
نزدیک مجاور
keep back
نزدیک نشوید
near by
دم دست نزدیک
offing
در اینده نزدیک
infighting
نبرد نزدیک
inextremis
نزدیک بمرگ
nearsightedness
نزدیک بینی
neighbor
همسایه نزدیک
gain on
نزدیک شدن به
accost
نزدیک کشیدن
danger close
خطر نزدیک
on the simmer
نزدیک بجوش
cypres
تقریبی نزدیک
accosted
نزدیک شدن
come by
نزدیک شدن
parahepatic
نزدیک جگر
paranephric
نزدیک گرده
parotic
نزدیک به گوش
paulo postfuture
اینده نزدیک
close support
پشتیبانی نزدیک
close range
فاصله نزدیک
accost
نزدیک شدن
neighbors
نزدیک مجاور
draw near
نزدیک شدن
approached
نزدیک شدن
approaches
نزدیک شدن
odd comeshortly
روز نزدیک
odd comeshortly
اینده نزدیک
of kin
نزدیک همانند
far and near
دور و نزدیک
erelong
در اینده نزدیک
draw on
نزدیک شدن
to draw near or nigh
نزدیک شدن
close range
مسافت نزدیک
near-
نزدیک به ضربه
nearest
نزدیک به ضربه
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...