English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
two way wiring اتصال تبدیل
Search result with all words
serial اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
serials اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
Other Matches
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
leads قطب اتصال سیم اتصال
terminals محل اتصال پیچ اتصال
lead قطب اتصال سیم اتصال
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
terminal محل اتصال پیچ اتصال
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
transforms تبدیل
transforming تبدیل
toggle تبدیل
toggles تبدیل
permutation تبدیل
convert تبدیل
connector تبدیل
transformed تبدیل
reforming تبدیل
transform تبدیل
reducer تبدیل
modification تبدیل
adapter تبدیل
converted تبدیل
converter تبدیل گر
conversion تبدیل
conversions تبدیل
alteration تبدیل
permutations تبدیل
move تبدیل
shift تبدیل
cinversion تبدیل
transformation تبدیل
reduction تبدیل
converts تبدیل
interconversion تبدیل
reductions تبدیل
panification تبدیل
reducing تبدیل
reduce تبدیل
code conversion تبدیل کد
reduces تبدیل
translation تبدیل
changes تبدیل
converting تبدیل
transmutation تبدیل
changing تبدیل
commutation تبدیل
changed تبدیل
change تبدیل
gear level تبدیل کردن
gleization تبدیل به خاک رس
commuting تبدیل کردن
commutes تبدیل کردن
interconversion تبدیل متقاطع
commuted تبدیل کردن
commute تبدیل کردن
nuclear transformation تبدیل هستهای
transformation تبدیل صورت
fiel conversion تبدیل فایل
transmuting تبدیل کردن
interconvertible قابل تبدیل
substitution of a different obligation تبدیل تعهد
lamp bulb adapter تبدیل لامپ
symmetry transformation تبدیل تقارنی
galss transition تبدیل شیشهای
lapidification تبدیل به سنگ
media conversion تبدیل رسانه ها
frequency conversion تبدیل فرکانس
frequency changing تبدیل فرکانس
frequency change تبدیل بسامد
file conversion تبدیل فایل
transmutation تبدیل عناصر
transmutation تبدیل هستهای
fiel conversion تبدیل پرونده
convertibles قابل تبدیل
frequency transformation تبدیل فرکانس
liquefaction تبدیل به مایع
frequency translation تبدیل فرکانس
substitution of an obligation تبدیل تعهد
transformers تبدیل کننده
transformer تبدیل کننده
internal conversion تبدیل درونی
internal conversion تبدیل باطنی
multi way switch کلید تبدیل
vaporization تبدیل به بخار
glassy transition تبدیل شیشهای
gamma transition تبدیل شیشهای
reduction coefficient ضریب تبدیل
money exchange تبدیل پول
monarchize تبدیل به سلطنت
frequency converter تبدیل گر بسامد
evaporating تبدیل به بخارکردن
interpretative تبدیل میکند
transform تبدیل کردن
reducer تبدیل کننده
evaporated تبدیل به بخارکردن
transformed تبدیل کردن
reductional تبدیل کاهش
evaporate تبدیل به بخارکردن
evaporates تبدیل به بخارکردن
convert تبدیل کردن
converting تبدیل کردن
converted تبدیل کردن
converts تبدیل کردن
transforming تبدیل کردن
image transformation تبدیل تصویر
silicification تبدیل به درکوهی
similarity transformation تبدیل مشابهتی
turns تبدیل کردن
turn تبدیل کردن
laplace transformation تبدیل لاپلاس
transmute تبدیل کردن
reductions اختصار تبدیل
platiforming تبدیل با پلاتین
transmuted تبدیل کردن
reduction اختصار تبدیل
solidification تبدیل به جامد
phase transition تبدیل فاز
power converter station پست تبدیل
parallel conversion تبدیل موازی
silicification تبدیل بسنگ
process conversion تبدیل فرایند
rotary converter تبدیل گر گردان
transforms تبدیل کردن
saccharification تبدیل به قند
impedance transformation تبدیل امپدانس
prtrifaction تبدیل به سنگ
incommutability تبدیل ناپذیری
salification تبدیل به نمک
scorify تبدیل به کف کردن
hydroforming تبدیل هیدروژنی
hepatization تبدیل بجگر
heat of transformation گرمای تبدیل
incommutably تبدیل ناپذیر
transmutes تبدیل کردن
transition temperature دمای تبدیل
convertor تبدیل کننده
acidifier تبدیل به اسیدکننده
actification تبدیل به سرکه
catalytic reforming تبدیل کاتالیزوری
convertibility قابلیت تبدیل
compiler تبدیل میکند
compound converter تبدیل گر مرکب
to convert something into something تبدیل کردن به
to turn something into something تبدیل کردن به
vitrification تبدیل به شیشه
catforming تبدیل با کاتالیزور
convertor الت تبدیل
changer تبدیل میکند
transmutable قابل تبدیل
transmutative قابل تبدیل
transmutative تبدیل شدنی
upturn تبدیل به احسن
lactation تبدیل به شیر
changer کلید تبدیل
transrorm تبدیل کردن
data conversion تبدیل داده ها
current transformation تبدیل جریان
change over switch کلید تبدیل
conversion rate نرخ تبدیل
basify تبدیل به قلیاکردن
conversion price قیمت تبدیل
conversion cost هزینه تبدیل
conversion price بهای تبدیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com