Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
lap joint
اتصال رویهم
Search result with all words
lap joint riveting
پرچ کاری اتصال رویهم
Other Matches
overlap
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlaps
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlapped
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
wholly
رویهم
overlapped
رویهم افتادن
overtype mode
تایپ رویهم
overlaps
رویهم افتادن
overall
رویهم رفته
laps
رویهم قراردادن
pyramids
رویهم انباشتن
pyramid
رویهم انباشتن
overlapping
رویهم افتاده
overhand
رویهم برعکس
obvolute
رویهم افتاده
overalls
رویهم رفته
accumulate
رویهم انباشتن
accumulates
رویهم انباشتن
overlap
رویهم افتادن
lap weld
جوش رویهم
overlaying
رویهم قراردادن
lap seam
رویهم افتادگی
lap wound armature
ارمیچر رویهم
overlays
رویهم قراردادن
accumulating
رویهم انباشتن
overlay
رویهم قراردادن
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
PPP
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibres
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
roll up
رویهم جمع شدن
laminate
رویهم قرار دادن
lap
زیرکار رویهم افتادگی
lap
رویهم قرار دادن
lapped
رویهم قرار دادن
lapped seam welding
جوشکاری درزی رویهم
lap winding
سیم پیچ رویهم
lapped
زیرکار رویهم افتادگی
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
banks
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
equitant
رویهم قرار گرفتن برگها
overlap of distillat curves
رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
lap joint
لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
girder bridge
پل چند تکه قابل نصب رویهم
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
RJ connector
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
ramps
سینه کش اتصال فراز اتصال
ramp
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal
محل اتصال پیچ اتصال
leads
قطب اتصال سیم اتصال
cascade connection
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
lead
قطب اتصال سیم اتصال
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals
محل اتصال پیچ اتصال
tusk tenon
زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
sidelap
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
splices
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
overlapped
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
symphysis
اتصال
contacting
اتصال
law of continvity
اتصال
contacted
اتصال
seam
خط اتصال
butt joint
اتصال لب به لب
interconnection
اتصال
jump joint
اتصال لب به لب
contacts
اتصال
lead wire
خط اتصال
butt joint riveting
اتصال لب به لب
contact
اتصال
incorporation
اتصال
seams
خط اتصال
fusion
اتصال
interconnetion
اتصال
abutment
اتصال
networks
اتصال
joint
اتصال
hitching
اتصال
conjunction
اتصال
conjunctions
اتصال
hitch
اتصال
hitched
اتصال
abjoint
بی اتصال
tie down
اتصال
network
اتصال
binding
اتصال
bindings
اتصال
single u butt joint
اتصال لب به لب "یو"
tie line
خط اتصال
single u butt weld
اتصال لب به لب "یو"
bonding
اتصال
fusions
اتصال
lap joint
اتصال لب به لب
unions
اتصال
union
اتصال
hitches
اتصال
link
اتصال
scarfs
اتصال
coupling
اتصال
connector
اتصال
connectivity
اتصال
v joint
اتصال "وی "
connection line
خط اتصال
wiring
اتصال
connexions
اتصال
attaches
اتصال
juncture
اتصال
junctions
اتصال
cutter link
اتصال
connection
اتصال
attaching
اتصال
attach
اتصال
junction
اتصال
suspension
اتصال
clutch dog
فک اتصال
suspensions
اتصال
scarf
اتصال
nexus
اتصال
colligation
اتصال
fitting
اتصال
conjuncture
اتصال
bounding
اتصال
inosculation
اتصال
concatenate
اتصال
continuity
اتصال
coitus
اتصال
connect node
کد اتصال
outer connection
اتصال خارجی
open circuit
اتصال باز
network circuit
اتصال شبکه
mortise joint
اتصال کام
receptacle
سیم اتصال
junction boxes
جعبه اتصال
copulas
وسیله اتصال
copula
وسیله اتصال
lighting outlet
اتصال نور
junction box
جعبه اتصال
coupling
جفت اتصال
overlap joint
اتصال نیمانیم
sealing joint
اتصال اب بندی
receptacles
سیم اتصال
conjunctions
اتصال اقتران
synchronised
با هم اتصال دادن
synchronises
با هم اتصال دادن
synchronising
با هم اتصال دادن
synchronize
با هم اتصال دادن
synchronizes
با هم اتصال دادن
lead wire
سیم اتصال
fitting
قطعه اتصال
link belt
تسمه اتصال
link bar
میله اتصال
main connection
اتصال اصلی
line termination circuit
اتصال مشترک
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
link chain
زنجیر اتصال
main current
اتصال سری
manula shifting
اتصال دستی
accolade
خط اتصال اکولاد
conjunction
اتصال اقتران
accolades
خط اتصال اکولاد
jack
انبر اتصال
jacks
انبر اتصال
mitre joint
اتصال فارسی
miter
اتصال فارسی
discontinuity
عدم اتصال
discontinuities
عدم اتصال
microphone connection
اتصال میکروفن
floating
فاقدوسیله اتصال
mesh connection
اتصال توری
manifold
روپوش اتصال
connection terminal
پایانه اتصال
coupling element
عنصر اتصال
coupling factor
ضریب اتصال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com