English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
y connection اتصال شلواری
Other Matches
pantalettes زیر شلواری و نیم شلواری که زنهامی پوشیدند
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
drawer زیر شلواری
small cloths نیم شلواری
smalls نیم شلواری
Jockey Shorts زیر شلواری
panty hose جوراب شلواری
pants زیر شلواری
breeches نیم شلواری
underdrawers زیر شلواری
drawers زیر شلواری
trousering پارچه شلواری
small clothes نیم شلواری
kerseymere صوف شلواری
knee breeches نیم شلواری
trunk drawers زیر شلواری کوتاه
peg tops شلواری که درکمرگشادودرقوزک تنگ است
peg top trousers شلواری که در کمرگشادو درقوزک تنگ است
skivvy زیر پیراهن وزیر شلواری کوتاه
rational dress نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
knickerbockers نیم شلواری گشادکه درسرزانوجمع میشود
pantalets زیرشلواری یا نیم شلواری بلند که بیشتر زنها می پوشیدند
moleskin جامه وبویژه شلواری که ازپوست کورموش ومانندان درست میکنند
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads قطب اتصال سیم اتصال
lead قطب اتصال سیم اتصال
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
terminal محل اتصال پیچ اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals محل اتصال پیچ اتصال
trews شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
underpants زیر پوش زیر شلواری
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
conjunctions اتصال
binding اتصال
conjunction اتصال
symphysis اتصال
scarfs اتصال
lead wire خط اتصال
contacts اتصال
contacted اتصال
incorporation اتصال
contacting اتصال
single u butt weld اتصال لب به لب "یو"
seams خط اتصال
fusion اتصال
fusions اتصال
network اتصال
networks اتصال
juncture اتصال
inosculation اتصال
law of continvity اتصال
lap joint اتصال لب به لب
bounding اتصال
scarf اتصال
coitus اتصال
attach اتصال
attaches اتصال
attaching اتصال
interconnection اتصال
seam خط اتصال
bonding اتصال
single u butt joint اتصال لب به لب "یو"
nexus اتصال
suspensions اتصال
suspension اتصال
joint اتصال
fitting اتصال
hitch اتصال
hitched اتصال
hitches اتصال
hitching اتصال
continuity اتصال
union اتصال
unions اتصال
coupling اتصال
interconnetion اتصال
bindings اتصال
v joint اتصال "وی "
connection line خط اتصال
connectivity اتصال
abutment اتصال
cutter link اتصال
abjoint بی اتصال
clutch dog فک اتصال
wiring اتصال
tie line خط اتصال
link اتصال
contact اتصال
connector اتصال
connection اتصال
junctions اتصال
colligation اتصال
connexions اتصال
concatenate اتصال
tie down اتصال
junction اتصال
butt joint اتصال لب به لب
connect node کد اتصال
butt joint riveting اتصال لب به لب
jump joint اتصال لب به لب
conjuncture اتصال
concatenated key کلید اتصال
by pass اتصال کوتاه
accolade خط اتصال اکولاد
fusible link اتصال گداختنی
flang joint اتصال لبه
fusion cone مخروطی اتصال
grid cap اتصال شبکه
flang joint اتصال سرلوله
jacks انبر اتصال
accolades خط اتصال اکولاد
conference circuit اتصال پیشنهادی
haunched connection اتصال ماهیچهای
fuse post اتصال فیوز
receptacle سیم اتصال
grid clip اتصال شبکه
jack انبر اتصال
cam control بادامک اتصال
cable joint موف اتصال
grid terminal اتصال شبکه
binding screw پیچ اتصال
ground joint اتصال سنبادهای
receptacles سیم اتصال
floating فاقدوسیله اتصال
gusset plate صفحه اتصال
ground conection اتصال زمین
interconnects اتصال به یکدیگر
interconnection اتصال میانی
sling تسمه اتصال
cluster joint اتصال خوشهای
slinging تسمه اتصال
slings تسمه اتصال
tap اتصال وسط
tapped اتصال وسط
capacity ground اتصال به فرفیت
interconnection of diagram نمودار اتصال
interconnection scheme نقشه ی اتصال
circuit diagram شمای اتصال
joint length طول اتصال
joining point نقطه اتصال
join clip گیره اتصال
jack box جعبه اتصال
internal connection اتصال داخلی
operate اتصال دادن
operated اتصال دادن
operates اتصال دادن
tapping اتصال وسط
chain field فیلد اتصال
pendant طناب اتصال
coupling جفت اتصال
position coupling key کلید اتصال
copula وسیله اتصال
copulas وسیله اتصال
channel attached اتصال کانالی
commissure سطح اتصال
commissure محل اتصال
idle trunck خط اتصال ازاد
interconnected star اتصال زیگزاگی
junction boxes جعبه اتصال
pendants طناب اتصال
zig zag connection اتصال زیگزاگی
collector contact اتصال کلکتور
cascade connection اتصال ابشاری
junction box جعبه اتصال
double junction اتصال مضاعف
idle junction اتصال ازاد
acondylous منفصل بی اتصال
dovetail joint اتصال دم چلچله
corner joint اتصال گوشه
discontinuously بدون اتصال
connecting اتصال دهنده
disconnection قطع اتصال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com