English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
Other Matches
short-circuits اتصال کوتاه
by pass اتصال کوتاه
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
short-circuit اتصال کوتاه
short circuit اتصال کوتاه
sustained short circuit اتصال کوتاه دائمی
line to earth fault اتصال کوتاه زمین
impedance drop ولتاژ اتصال کوتاه
impedance loss گمگشتگی اتصال کوتاه
impedance loss تلف اتصال کوتاه
impedance triangle مثلث اتصال کوتاه
impedance voltage ولتاژ اتصال کوتاه
cage rotor رتور اتصال کوتاه
instantaneous short circuit current جریان اتصال کوتاه ضربهای
instantaneous short circuit current جریان اتصال کوتاه لحظهای
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
three phase induction motor موتوربا رتور اتصال کوتاه
impedance voltage test ازمایش ولتاژ اتصال کوتاه
initial alternating short circuit curren جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
short circuit اتصالی شدن دو سیم برق اتصال کوتاه
maximum asymmetric three phase current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
crossfiring اتصال کوتاه بین دو سیم درسیستم احتراق که باعث احتراق نابهنگام میشود
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
by pass بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
phase to phase short circuit اتصال کوتاه فاز به فاز
dipole دوقطبی
bipolar دوقطبی
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
magnetic dipole دوقطبی مغناطیسی
dipole moment گشتاور دوقطبی
diode لامپ دوقطبی
polarizer دوقطبی کننده
magnetic dipole radiation تشعشع دوقطبی مغناطیسی
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
ion dipole interaction بر هم کنش یون دوقطبی
rectifier دوقطبی الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
diode دوقطبی الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
dipole dipole coupling جفت شدگی دو قطبی- دوقطبی
polarised قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarises قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarising قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarize قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarizes قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarizing قطبش دادن دوقطبی ساختن
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
lead قطب اتصال سیم اتصال
leads قطب اتصال سیم اتصال
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal محل اتصال پیچ اتصال
terminals محل اتصال پیچ اتصال
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
synoptic کوتاه
concise کوتاه
down کوتاه
liliputian قد کوتاه
little کوتاه
dumpy کوتاه
stunts کوتاه
stunting کوتاه
stunt کوتاه
of short duration کوتاه
stockier کوتاه
bas relif کوتاه
curtal کوتاه
short کوتاه
concise <adj.> کوتاه
succinct کوتاه
pygmy قد کوتاه
pygmy کوتاه
pygmies قد کوتاه
pigmies قد کوتاه
dwarfish کوتاه
shorter کوتاه
shortest کوتاه
puny قد کوتاه
miniatures کوتاه
miniature کوتاه
pigmies کوتاه
stockiest کوتاه
low کوتاه
succinct <adj.> کوتاه
pygmies کوتاه
pigmy قد کوتاه
pigmy کوتاه
stocky کوتاه
scut دم کوتاه
fleeting <adj.> کوتاه
curt <adj.> کوتاه
short <adj.> کوتاه
short کوتاه مدت
intrim کوتاه مدت
jog trot یورتمه کوتاه
shorter کوتاه کردن
short run مدت کوتاه
anecdotes قصهء کوتاه
laconic کوتاه موجز
dogmatist کوتاه فکر
anecdote قصهء کوتاه
truncheon چماق کوتاه
short-lived کوتاه مدت
short shunt شنت کوتاه
shear کوتاه کردن
truncheons چماق کوتاه
short range کوتاه مدت
short کوتاه کردن
short-range کوتاه مدت
short splice پیوند کوتاه
laconically کوتاه موجز
short lived کوتاه مدت
short precision دقت کوتاه
knurly کوتاه قد کوتوله
punches کوتاه قطور
hidebound کوتاه فکر
short burst رگبار کوتاه
morello گیلاس دم کوتاه
short brittle شکننده- کوتاه
narrow minded کوتاه نظر
novelet داستان کوتاه
short blast سوت کوتاه
short blast بوق کوتاه
novella رمان کوتاه
scutter دو باگامهای کوتاه
reefs کوتاه کردن
reef کوتاه کردن
one track کوتاه فکر
razee کوتاه کردن
playlet نمایش کوتاه
punched کوتاه قطور
punch کوتاه قطور
curtailment کوتاه سازی
let us be brief کوتاه کنیم
shorter کوتاه مدت
short run کوتاه مدت
short return برگشت کوتاه
short service line خط سرویس کوتاه
shortest کوتاه کردن
lop sided کوتاه و بلند
low frequency wave موج کوتاه
mackinaw کت کوتاه و سنگین
shortest کوتاه مدت
manakin ادم کوتاه قد
short period دوره کوتاه
manikin ادم کوتاه قد
short drop دراپ کوتاه
catnap چرت کوتاه
piaffer یورتمه کوتاه
paddle پاروی کوتاه
half pint کوتاه تر از مقدارمتوسط
poop صدای کوتاه
poops صدای کوتاه
novelette داستان کوتاه
pigmies ادم کوتاه قد
pygmies ادم کوتاه قد
pygmy ادم کوتاه قد
curt کوتاه ومختصر
detruncation کوتاه شدگی
detruncate کوتاه کردن
cut off کوتاه کردن
idyll چکامه کوتاه
shortening کوتاه شدگی
draw in کوتاه شدن
abbreviated کوتاه شده
gnomical کوتاه لب نویس
fubsy کوتاه وکلفت
bas relief برجسته کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com