English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
reportable incident اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
Other Matches
searches 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searched 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
There must be some mistakes. باید اشتباهی روی داده باشد.
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
transformational rules مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
mask کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
change چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changed چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changes چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
masks کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
changing چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
dropping خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
contention سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contentions سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
juristically قانونا"
canonically قانونا"
legally قانونا"
lawfully قانونا"
ipso jure قانونا
de jur قانونا"
accuracy کدی که تشخیص میدهد آیا داده دقیق است و یا باید توسط یک وسیله خاص از ثبت درآید
large model مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
inherent addressing دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
addressed قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
raw 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
transaction رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
excess preserves اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
enquiry تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
logogriph نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
authentication به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
paralleled داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
source حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
search روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
accidentalism اتفاقی
eventual اتفاقی
contingency اتفاقی
even tual اتفاقی
chanciest اتفاقی
occasional اتفاقی
contingencies اتفاقی
randomly اتفاقی
chancing اتفاقی
chances اتفاقی
chanced اتفاقی
chance اتفاقی
adventive اتفاقی
casualness اتفاقی
casual اتفاقی
adventitiouse اتفاقی
episodical اتفاقی
episodic اتفاقی
accidents اتفاقی
accident اتفاقی
fortuitous <adj.> اتفاقی
fluky اتفاقی
random <adj.> اتفاقی
casual [not planned] <adj.> اتفاقی
chanceful اتفاقی
haphazard <adj.> اتفاقی
adventitious <adj.> اتفاقی
haphazardly اتفاقی
flukey اتفاقی
extrinsic اتفاقی
accidental <adj.> اتفاقی
pick up <idiom> اتفاقی
coincidental <adj.> اتفاقی
chancy اتفاقی
chancier اتفاقی
stochastic <adj.> اتفاقی
stochastical <adj.> اتفاقی
incidental <adj.> اتفاقی
casuale اتفاقی
contingent [accidental] <adj.> اتفاقی
tail داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tailed داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data preparation امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
tails داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data processing پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
accidental error خطای اتفاقی
fortuitcus distortion اعوجاج اتفاقی
windfall profits سود اتفاقی
by happenstance <adv.> بطور اتفاقی
by accident <adv.> بطور اتفاقی
at random <adv.> بطور اتفاقی
crop up <idiom> اتفاقی پدیدارشدن
by a coincidence <adv.> بطور اتفاقی
come across <idiom> اتفاقی دیدن
randomly اتفاقی الکی
casual labour کارگر اتفاقی
by hazard <adv.> بطور اتفاقی
coincidentally <adv.> بطور اتفاقی
accidental reinforcement تقویت اتفاقی
random اتفاقی الکی
by chance <adv.> بطور اتفاقی
fortuitcus fault نقص اتفاقی
incidental memory حافظه اتفاقی
chromatic تصادفی اتفاقی
adventitiously بطور اتفاقی
accidentalness حالت اتفاقی
stretch a point <idiom> اتفاقی پذیرفتن
accidentally <adv.> بطور اتفاقی
incidental errors خطاهای اتفاقی
stochatic procedures رویههای اتفاقی
incidental expenses مخارج اتفاقی
stochastic process فرایند اتفاقی
incidentals time زمان اتفاقی
incidental works کارهای اتفاقی
incidentally <adv.> بطور اتفاقی
incidental learning یادگیری اتفاقی
fortuitously <adv.> بطور اتفاقی
windfall gains منافع اتفاقی
accidental war جنگ اتفاقی
circumstantial evidence اماره اتفاقی
windfall loss زیان اتفاقی
fortuitousness اتفاقی بودن
as it happens <adv.> بطور اتفاقی
accidently <adv.> بطور اتفاقی
happenstance وقایع اتفاقی
contingent liability بدهی اتفاقی
contingent profit سود اتفاقی
char کار روزمزد و اتفاقی
chars کار روزمزد و اتفاقی
charring کار روزمزد و اتفاقی
by accident or d. بطور اتفاقی یا عمدی
accidental fall ضربه فنی اتفاقی
accidental sepcies گونه های اتفاقی
hazardous معاملات قماری اتفاقی
jitter حرکت نامنظم اتفاقی
chare کار روزمزد و اتفاقی
sideshows موضوع فرعی انحراف اتفاقی
to happen to somebody برای کسی اتفاقی [بد] افتادن
sideshow موضوع فرعی انحراف اتفاقی
randomize بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
accident damage to property خسارت اتفاقی وارده بردارایی
privacy قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
come hell or high water <idiom> هیچ فرقی نمیکنه چه اتفاقی بیافته
It was a mere accident that we met. ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
CDs دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
drop a hint <idiom> فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
randomly بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
His coming here was quite accidental. آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
random بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
fortuitism اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
wait up for <idiom> به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
I'm dying to know what happened. خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
queries زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
chance medley ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
fortuist کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
Can count on the fingers of one hand <idiom> رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
cells در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
mass storage سیستم ذخیره داده که بیشتر از یک میلیون بیت داده را نگهداری میکند
forward pointer اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
gremlins خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
gremlin خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
cell در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
initialing خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
check محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
checked محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
checks محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
initial خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com