Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
English
Persian
sedan
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
Other Matches
stock-cars
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stocker
اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
prepares
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
preparing
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepare
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
pits
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pit
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
slingshot
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
racing car
اتومبیل مسابقه
formula car
اتومبیل مسابقه
prototype
نوعی اتومبیل مسابقه
sprint car
اتومبیل روباز مسابقه
sprinting
مسابقه اتومبیل رانی
auto racing
مسابقه اتومبیل رانی
indy car
نوعی اتومبیل مسابقه
prototypes
نوعی اتومبیل مسابقه
kart
نوعی اتومبیل کوچک مسابقه
indianapolis 00
نوعی اتومبیل مسابقه 005مایلی
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
dragster
نوعی اتومبیل مخصوص مسابقه سرعت
midget
نوعی اتومبیل مسابقه باچرخهای روباز
midgets
نوعی اتومبیل مسابقه باچرخهای روباز
grand touring car
نوعی اتومبیل مسابقه مسافتهای طولانی
pace car
اتومبیل راهنمای اتومبیلهای مسابقه در رژه
dirt track car
نوعی اتومبیل مسابقه در جادههای گلی و شنی
paddock judge
داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
multiple
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
tirm oval
پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
tracks
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
perpetuting testtimony
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
Would you post this for me, please?
ممکن است لطفا این را برای من پست کنید؟
fit to work
اماده برای کارکردن
prompt to go
اماده برای رفتن
on offer
اماده برای فروش
ready to die
اماده برای مرگ
to fit with
اماده کردن برای
Could we have a plate for the child?
آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
rated through put
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
wand shoot
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
accident ambulance
اتومبیل اضطراری برای حوادث
batted
گل اماده برای کوزه گری
bat
گل اماده برای کوزه گری
coverings
اماده برای برگرداندن توپ
covers
اماده برای برگرداندن توپ
to keep ome's powder dry
برای هر رویدادی اماده بودن
up and running
اماده برای عملیات کامل
attentions
شمشیرباز اماده برای مبارزه
to stand in the gap
برای دفاع اماده بودن
attention
شمشیرباز اماده برای مبارزه
mission ready
هواپیمای اماده برای پرواز
bats
گل اماده برای کوزه گری
to prepare for war
برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
on guard
اماده برای دفاع باشید
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
cover
اماده برای برگرداندن توپ
joyride
سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
joyrides
سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
addresses
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addressed
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
coverings
اماده شدن برای دریافت توپ
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
covers
اماده شدن برای دریافت توپ
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
finished product
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
groom
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
to the manner born
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pool
عده کارمند اماده برای انجام امری
tropicalization
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
pooled
عده کارمند اماده برای انجام امری
repertoire
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pools
عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
lime paste
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
it is insusceptible of change
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
sawhorse
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
sense switch
سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
running
مناسب برای مسابقه دو
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
turnkey
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
laughter
مسابقه اسان برای بردن
genoa
بادبان عریض برای مسابقه
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
race glass
دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
match points
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
little brown jug
مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
free handicap
مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
match point
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
cylinder baffles
صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
Reforms are needed in various directions.
تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
inspector
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspectors
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
to bar somebody from a competition
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
nitro
مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
gun
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
check point
نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
guns
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
time fire
مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
shifts
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifted
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
blue flag
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
cenogenesis
تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
standard bred
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
experimental free handicap
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
hot rod
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
algebra
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
handicap
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
fly casting
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
handicaps
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
yaght club
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
traveller's cheques
چک مسافرتی
traveler's cheques
چک مسافرتی
traveler's check
چک مسافرتی
traveller's cheque
چک مسافرتی
windscreens
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
underdistance
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
starting fee
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
bracket
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
diachrony
تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
cipher
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
travel agencies
اژانس مسافرتی
passenger
عابر مسافرتی
travel agency
آژانس مسافرتی
passenger mile
میل مسافرتی
travel agency
اژانس مسافرتی
passengers
عابر مسافرتی
winging
بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
wing
بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Linotype
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com