Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
When do you take delivery of yourcar ?
اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
Other Matches
takeover
تحویل گیری
takeovers
تحویل گیری
You have paid too much for your car .
اتوموبیلت را گران خریدی
If you want to sell your car , I am your man .
اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
cumulative delivery diagram
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
procurement rate
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
his severity relaxed
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
landing, storage, delivery
تحویل
delivery
تحویل
devolvement
تحویل
livery
تحویل
liveries
تحویل
deliveries
تحویل
frees
تحویل
freeing
تحویل
freed
تحویل
processes
تحویل
bailment
تحویل
transter
تحویل
prehension
تحویل
solstice
تحویل
utilization
تحویل
free
تحویل
process
تحویل
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
deliver
تحویل دادن
to deliver over
تحویل دادن
to hand over
تحویل دادن
free docks
تحویل در بارانداز
rendered
تحویل دادن
delivers
تحویل دادن
terminal price
قیمت تحویل
polytropic
تحویل برزخ
exq
تحویل در بارانداز
exs
تحویل از کشتی
forward delivery
تحویل به وعده
forward delivery
تحویل دراینده
theft, pilferage, non delivery
عدم تحویل
take over
تحویل گرفتن
take delivery of
تحویل گرفتن
free on quay
تحویل دراسکله
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
prompt delivery
تحویل فوری
transferee
تحویل گیرنده
irreducibility
تحویل ناپذیری
shortchange
کم تحویل دادن
LSD
نگهداری تحویل
delivering
تحویل دادن
render
تحویل دادن
delivering
تحویل تسلیم
cash dispenser
تحویل دارخودکار
transference
تحویل حواله
renders
تحویل دادن
to take over
تحویل گرفتن
hand over
تحویل دادن
period of delivery
دوره تحویل
renditions
پرداخت تحویل
delivered at frontier
تحویل در مرز
deliverer
تحویل دهنده
forwarded
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
consigned
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
committed
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
delivery date
تاریخ تحویل
delivery free
تحویل رایگان
delivery note
حواله تحویل
delivery notice
اعلامیه تحویل
supplied
تحویل دادن
delivery order
حواله تحویل
supplied
تحویل ذخیره
deliverable state
در حالت تحویل
deliverable
قابل تحویل
catcher's side
سوی تحویل
fob
تحویل کشتی
recorded delivery
تحویل سفارشی
transfer
واگذاری تحویل
transferring
واگذاری تحویل
transfers
واگذاری تحویل
delivered
تحویل شده
bailee
تحویل گیرنده
surrenders
تحویل دادن
surrendered
تحویل دادن
surrender
تحویل دادن
bailment
تحویل جنس
cargo delivery
تحویل بار
smooth delivery
تحویل بی اشکال
rendition
پرداخت تحویل
supply
تحویل دادن
delivery side
سمت تحویل
supply
تحویل ذخیره
demand satisfaction
تحویل درخواستها
ex mill
تحویل در کارخانه
ex factory
تحویل در کارخانه
delivery valve
سوپاپ تحویل
delivery to the home
تحویل در خانه
delivery terms
نحوه تحویل
supplying
تحویل دادن
delivery speed
سرعت تحویل
supplying
تحویل ذخیره
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
delivery table
میز تحویل
delivery terms
شرایط تحویل
cash dispensers
تحویل دارخودکار
ex warehouse
تحویل در انبار فروشنده
destination port
بندر تحویل کالا
redeliver
دوباره تحویل دادن
fot
تحویل روی کامیون
ex warehouse
تحویل در کنار انبار
spot goods
کالاهای اماده تحویل
receipt
بزهکاران را تحویل گرفتن
ex ship
تحویل در کنار کشتی
receipts
بزهکاران را تحویل گرفتن
ex quay
تحویل در بندر مقصد
procurement
تهیه و تحویل اماد
ex quay
تحویل در بارانداز مقصد
exw
تحویل در محل تولید
franco alongside ship
تحویل کنار کشتی
goods intake
کالاهای درحال تحویل
delivery order
دستور تحویل کالا
reduction
تحویل استحاله کاهش
procuring
تهیه و تحویل اماد
delivery car
واگن تحویل دهنده
for
تحویل روی قطار
goods inwards sheet
برگ تحویل کالا
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
give in charge
تحویل پلیس دادن
free on rail
تحویل در راه اهن
procures
تهیه و تحویل اماد
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
named place of delivery at frontier
تحویل در مرز مشخص
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
procured
تهیه و تحویل اماد
procure
تهیه و تحویل اماد
reductions
تحویل استحاله کاهش
turn over to the police
تحویل پلیس دادن
deliveries
تحویل کالا دادن
deliveries
قبض و اقباض تحویل
delivery
تحویل کالا دادن
To take delivery of something.
چیزی را تحویل گرفتن
delivery
قبض و اقباض تحویل
with the utmost rigour
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
give a person in charge
کسی را تحویل پلیس دادن
supply
تحویل دادن تغذیه کردن
to be available for delivery at short notice
بلافاصله قابل تحویل بودن
turn in
تحویل دادن جنس به انبار
forward sales
فروش کالاجهت تحویل در اینده
document against payment
تحویل اسناد در ازای پرداخت
ex works
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
to drop something off
[at someone's]
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
free on rail
تحویل کالا روی قطار
freight forwarder
مقام تحویل دهنده کالا
become
مناسب بودن تحویل یافتن
issues
مسئله قضیه تحویل جنس
issued
مسئله قضیه تحویل جنس
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
becomes
مناسب بودن تحویل یافتن
free carrier
تحویل به حمل کننده کالا
received for shipment
تحویل شده برای حمل
delivered duty paid
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
delivery
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
daf
frontier at delivered تحویل مرز
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
capacity
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
lift
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
bond
به انبار گمرک تحویل دادن
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
discharge rate
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
tpnd
دله دزدی وعدم تحویل
demand satisfaction
تحویل اماد مورد نیاز
supplying
تحویل دادن تغذیه کردن
to get something to somebody
تحویل دادن چیزی به کسی
supplied
تحویل دادن تغذیه کردن
deliverable state
کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
cod
وصول وجه در موقع تحویل کالا
cod
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
Did you deliver my letter to your father ?
نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
reconsignment
تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
delivery leadtime
زمان تحویل اولین پارتی وسایل
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
delivers
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
deliver
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
delivery leadtime
زمان تحویل اولین قسمت وسایل
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
He left fily a few choice words.
چند تا حرف مفت ( ناسزا )تحویل داد
Videotex
تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
I want to leave the car in the railway station
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com