English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
English Persian
He was run over by a car. اتوموبیل اورازیر گرفت
Other Matches
Why should I buy a foreign car in preference to an Iranian car? چرا اتوموبیل ایرانی رابگذارم ویک اتوموبیل خارجی ( فرنگی ) بخرم ؟
motor car اتوموبیل
floorboards کف اتوموبیل
floorboard کف اتوموبیل
motor cars اتوموبیل
cycle car اتوموبیل دوچرخهای
To back up the car . اتوموبیل راعقب زد
the car goes nice and fast اتوموبیل بد نمیرود
A private car. اتوموبیل شخصی
To get into (ride in)a car . سوار اتوموبیل شدن
The car ran over mylegs. اتوموبیل از روی پایم رد شد
To start (switch on ) the car (engine). اتوموبیل راروشن کردن
The car had no licence ( number ) plate . اتوموبیل بی نمره بود
two seater اتوموبیل یا هواپیمای دو نفره
The car hasnt got enough pull for the uphI'll. اتوموبیل سر با لائی را نمی کشد
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
Her car brushed mine . She rammed my car . با اتو موبیل اش مالید به اتوموبیل من
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
It is a compact car. اتوموبیل جمع وجوری است
Our car was stuck in the اتوموبیل ما در گه گیر کرده بود
Signal a car to stop . علامت بده که یک اتوموبیل بایستد
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
This car is of Iranian make (manufacture). این اتوموبیل ساخت ایران است
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
This is a very solid car. این اتوموبیل خیلی محکم است
Let the car cool off. بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
The car in front is obstructintg us. اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
This car is assembled in Iran. این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
This car is heavy on petrol ( gas ) . این اتوموبیل مصرف بنزینش زیاد است
This car wI'll do beautifully . این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
New and used cars are sold here . انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) . اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
This car can hold 6 persons comefortably. دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
The car engine doesnt run ( work ) . موتور اتوموبیل کارنمی کند ( از کار ؟ فتاده )
pull over اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
eclipsed گرفت
eclipses گرفت
eclipse گرفت
eclipsing گرفت
Car no. 6 is leading. اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
The car is now in perfect running order . اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
eclipe of the moon ماه گرفت
dynamic dump رو گرفت پویا
lunar eclipse گرفت ماه
solar eclipse گرفت خورشید
tethanus گرفت عضلانی
the wind rises بادوزیدن گرفت
dump رو گرفت روبرداری کردن
he prospered in his business کارش بالا گرفت
he went his way راه خودراپیش گرفت
irretraceable که نتوان ردانرا گرفت
originals که از آن می توان کپی گرفت
since the outbreak of the war از روزی که جنگ در گرفت
original که از آن می توان کپی گرفت
the doctor bled me دکتراز من خون گرفت
The police stopped me. پلیس جلویم را گرفت
Accidents wI'll happen . جلوی اتفاق رانتوان گرفت
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it . نظرش را گرفت ( جلب کرد )
he talked himself hoarse انقدرحرف زدکه صدایش گرفت
It was engraved on my mind . درزهنم نقش گرفت ( بست )
She had a heart attack . قلبش گرفت ( حمله قلبی )
A surge of anger rushed over me . سرا پایم را فرا گرفت
He went home on leave . مرخصی گرفت رفت منزل
He got the money from me by a trick. با حقه وکلک پول را از من گرفت
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
A wave of anger swept over the entire world . موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
There is no fault to find with my work. بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
She mistook me for somebody else . مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
His wish was fulfI'lled. آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
He was granted a grade promotion. یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
She was transported with joy . شادی تمام وجودش را فرا گرفت
This idea took root in my mind. این نظریه درفکرم ریشه گرفت
integrand جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
he prospered in his business در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
if [when] it comes to the crunch <idiom> وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
I have no fault to find with his work . از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
melchizedek > ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
Accidents wI'll happen. چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
tantalus تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
air brush برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
The two cars had a head –on collision. دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
copyright که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
the lancet was infected نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
purgation روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
twelve tables الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
preemptive multitasking حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com