English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
English Persian
The car in front is obstructintg us. اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
Other Matches
Why should I buy a foreign car in preference to an Iranian car? چرا اتوموبیل ایرانی رابگذارم ویک اتوموبیل خارجی ( فرنگی ) بخرم ؟
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
floorboard کف اتوموبیل
motor cars اتوموبیل
motor car اتوموبیل
floorboards کف اتوموبیل
A private car. اتوموبیل شخصی
To back up the car . اتوموبیل راعقب زد
cycle car اتوموبیل دوچرخهای
the car goes nice and fast اتوموبیل بد نمیرود
headmost جلویی
front end سر جلویی
two seater اتوموبیل یا هواپیمای دو نفره
The car ran over mylegs. اتوموبیل از روی پایم رد شد
To start (switch on ) the car (engine). اتوموبیل راروشن کردن
The car had no licence ( number ) plate . اتوموبیل بی نمره بود
He was run over by a car. اتوموبیل اورازیر گرفت
To get into (ride in)a car . سوار اتوموبیل شدن
advanced جلویی مقدم
foretop بام جلویی
entry door در جلویی [ساختمان]
front view نمای جلویی
front door [of house] در جلویی [ساختمان]
forward station پاسگاه جلویی
entrance در جلویی [ساختمان]
advance section قسمت جلویی
entrance door در جلویی [ساختمان]
forestay بکسل جلویی
The car hasnt got enough pull for the uphI'll. اتوموبیل سر با لائی را نمی کشد
It is a compact car. اتوموبیل جمع وجوری است
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Her car brushed mine . She rammed my car . با اتو موبیل اش مالید به اتوموبیل من
Our car was stuck in the اتوموبیل ما در گه گیر کرده بود
Signal a car to stop . علامت بده که یک اتوموبیل بایستد
telencephalon قسمت جلویی مغزجنین
lap رسیدن به حریف جلویی
lapped رسیدن به حریف جلویی
luff لبه جلویی بادبان
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
This car is of Iranian make (manufacture). این اتوموبیل ساخت ایران است
Let the car cool off. بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
This is a very solid car. این اتوموبیل خیلی محکم است
forward edge of battle area لبه جلویی منطقه نبرد
This car is assembled in Iran. این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
This car wI'll do beautifully . این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
This car is heavy on petrol ( gas ) . این اتوموبیل مصرف بنزینش زیاد است
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) . اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
The car engine doesnt run ( work ) . موتور اتوموبیل کارنمی کند ( از کار ؟ فتاده )
This car can hold 6 persons comefortably. دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
New and used cars are sold here . انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
pull over اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
noses دماغه جلویی تخته موج سواری
nose دماغه جلویی تخته موج سواری
The car is now in perfect running order . اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
Car no. 6 is leading. اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
scratch spin چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
one toe spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
sanshifter واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
tack تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacking تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacks تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
popping crease خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
to sit up and beg التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg [of a dog holding up front paws] التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
toe rake تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe pick تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe point پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
The two cars had a head –on collision. دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
tucking پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tuck پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucks پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
nose ribs تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
toe weight وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
speedy cut اسیب به عقب پای جلویی اسب بالاتر از سم با ضربه پای عقب
wire head قسمت مقصد سیم کشی ایستگاه جلویی سیم کشی
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com