Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (2 milliseconds)
English	Persian
interdependence	اتکاء متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
Other Matches
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
behinds	اتکاء
behind	اتکاء
dependence	اتکاء
stay	نقطه اتکاء
stayed	نقطه اتکاء
bearing plate	صفحه اتکاء
arc boutant	قوس اتکاء
point d'appui	نقطه اتکاء
indpendence	اتکاء نفس
inexistency	اتکاء ذاتی
self-assurance	اتکاء به نفس
fulcrum	نقطه اتکاء
staddle	نقطه اتکاء
atony	عدم اتکاء
self reliance	اتکاء بنفس خود
tenuous	بدون نقطه اتکاء
center	متمرکز نقطه اتکاء
inexistence	معدومی اتکاء ذاتی
mainstay	وابستگی عمده نقطه اتکاء
mainstays	وابستگی عمده نقطه اتکاء
fulcrum	دارای نقطه اتکاء کردن
pivoted	محور اصلی کار نقطه اتکاء
self support	اتکاء بخود تکفل مخارج خود
pivot	محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivots	محور اصلی کار نقطه اتکاء
diffident	دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
sheet anchor	لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
sheet anchors	لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
counter	متقابل
interactive	متقابل
countered	متقابل
countering	متقابل
interactional	متقابل
polar	متقابل
opposing	متقابل
opposed	متقابل
reciprocative	متقابل
correspounding	متقابل
mutual	متقابل
reciprocal	متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
countermine	توط ئه متقابل
counter claim	دعوی متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
counterattack	حمله متقابل
counter trade	تجارت متقابل
counter transference	انتقال متقابل
counter purchase	خرید متقابل
counter offer	عرضه متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
counter offensive	حمله متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counteraction	اقدام متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
counter fire	اتش متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
counter current	جریان متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
m	القاگری متقابل
logrolling	همکاری متقابل
iteraction	عمل متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
mutual induction	القای متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
set off	دعوی متقابل
reciprocation	عمل متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
opposite phase	فاز متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
intervisibility	دید متقابل
interrelation	رابطه متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
cross index	شاخص متقابل
cross feed	خورد متقابل
cross bill	شکایت متقابل
cross action	دعوی متقابل
counterwork	عمل متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
counterpoise	سیم متقابل
cross purpose	قصد متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
inter play	اثر متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
cross-checked	بررسی متقابل
interaction	عمل متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
interaction	کنش متقابل
interplay	اثر متقابل
recriminations	تهمت متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
cross check	بررسی متقابل
cross-check	بررسی متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
retaliation	عمل متقابل
reciprocity	عمل متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
reciprocal	متقابل معکوس
countered	ضربت متقابل
back pressure	فشار متقابل
counter	ضربت متقابل
countering	ضربت متقابل
recrimination	اتهام متقابل
reciprocal	عمل متقابل
recriminations	اتهام متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
antitype	نوع متقابل
counter attraction	کشش متقابل
recrimination	تهمت متقابل
interaction	اثر متقابل
self depedence	اتکاء بنفس اعتماد بنفس
self dependence	اتکاء به نفس اعتماد به نفس
greco counter gambit	گامبی متقابل گرکو
counter purchase	داد وستد متقابل
differential field winding	سیمپیچ اهنربایی متقابل
riposted	ضربه متقابل زدن
visual interaction	کنش متقابل بصری
riposte	ضربه متقابل زدن
intract	عمل متقابل کردن
intervisibility	قابلیت دید متقابل
counter current principle	اصول جریان متقابل
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
compensation trading	داد و ستد متقابل
rebutting	جواب متقابل دادن
coefficient of mutual induction	ضریب القای متقابل
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
retaliation	عکس العمل متقابل
internecine	کشتار متقابل قاتل
crossfertilize	لقاح متقابل کردن
ripostes	ضربه متقابل زدن
counteracts	عمل متقابل کردن
repost	ضربه متقابل زدن
counterplay	بازی شطرنج متقابل
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
benoni counter gambit	گامبی متقابل بنونی
countercheck	سرزنش وتوبیخ متقابل
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
retorts	جواب متقابل تلافی
rebuttal	عمل متقابل پس زنی
rebuttals	عمل متقابل پس زنی
retort	جواب متقابل دادن
retort	جواب متقابل تلافی
counteracting	عمل متقابل کردن
counterattack	حمله متقابل کردن
cross reference table	جدول ارجاع متقابل
cross magnetizing	میدان مغناطیسی متقابل
riposting	ضربه متقابل زدن
cross fire	اتش گلوله متقابل
interaction	عکس العمل متقابل
rebut	جواب متقابل دادن
rebuts	جواب متقابل دادن
rebutted	جواب متقابل دادن
counteract	عمل متقابل کردن
counteracted	عمل متقابل کردن
retorts	جواب متقابل دادن
post tensioning	پیش تنیدگی ناشی از کشش ارماتورهائی که بعد از بتن ریزی تحت کشش قرارگرفته و روی بتن عمل امده و سخت شده اتکاء دارد
opposed piston engine	موتور پیستون روبرو متقابل
mutual exclusion	ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
queen's pawn counter gambit	گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
unrequited	بدون تلافی یا عمل متقابل
countermine	با دسیسه متقابل خنثی کردن
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
end centered unit cell	سلول واحد دو وجهی متقابل پر
cross fertile	اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
countermeasures	اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
simultaneous foul	خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
blamenfeld counter gambit	گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com