Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
primitivism
اتکا به مبادی اولیه
Other Matches
primer
مبادی اولیه بتونه
primers
مبادی اولیه بتونه
Ideal City
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
reliance
اتکا
recumbency
اتکا
anvil
سطح اتکا
anvils
سطح اتکا
point of support
نقطه اتکا
takeoff foot
پای اتکا
bearing
سطح اتکا
basic communication
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
someone to rely on
به کسی اتکا کردن
reliable
معتبر قابل اتکا
He is not to be relied upon.
نمیشود به او
[مرد]
اتکا کرد.
alphabet
مبادی
alphabets
مبادی
discretional
<adj.>
مبادی آداب
polite
مبادی اداب
tactfully
مبادی اداب
politer
مبادی اداب
functional
اصول مبادی
tactful
مبادی اداب
discrete
<adj.>
مبادی آداب
introduction to physics
مبادی فیزیک
polygenesis
تعدد مبادی
discreet
<adj.>
مبادی آداب
prudent
[discreet]
<adj.>
مبادی آداب
politest
مبادی اداب
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
carabiner
قلاب برای وصل طناب به محل اتکا
He is not to be relied upon.
آدم نمی تونه به او
[مرد]
اتکا کنه.
punctilious
بسیار مبادی اداب
principle
حقیقت مبادی واصول
punctiliously
بسیار مبادی اداب
tirocinium
دوره نواموزی مبادی
tactlessly
بدون مبادی اداب
tactless
بدون مبادی اداب
polishes
ارایش مبادی ادابی
polish
ارایش مبادی ادابی
restoration
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
slugger
بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
cads
پست و بدون مبادی اداب بودن
cad
پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothy
ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothies
ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothie
ادم مبادی اداب چرب زبان
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
intuitivist
کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
someone to rely on
به کسی اطمینان کردن
[اتکا کردن]
ethnogeny
گفتار در پیدایش نژادها مبحث مبادی نژادها
intuitivism
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
primeval
اولیه
rudimentary
اولیه
dispersion
اولیه
primary
اولیه
initials
اولیه
initialed
اولیه
initial
اولیه
basic
اولیه
initialing
اولیه
initialled
اولیه
basics
اولیه
initialling
اولیه
earliest
اولیه
early
اولیه
primal
اولیه
preliminary
اولیه
preliminaries
اولیه
fundamental
اولیه
raw
اولیه
elementary
اولیه
first generation
اولیه
primitive
اولیه
breaking down train
راه اولیه
base loading
بار اولیه
primary center
مرکز اولیه
input capacitor
خازن اولیه
preliminiary work
کار اولیه
primary cognizance
شناختهای اولیه
pre loading
بارگیری اولیه
basic branch
رسته اولیه
primary emission
صدور اولیه
primary electron
الکترون اولیه
basic data
اطلاعات اولیه
input speed
سرعت اولیه
initial speed
سرعت اولیه
primary body
جسم اولیه
basic size
اندازه اولیه
basic speed
سرعت اولیه
basic requisition number
درخواست اولیه
basic standard
استاندارد اولیه
pre assembly
نصب اولیه
pre load
بار اولیه
primary inputs
نهادههای اولیه
primary inputs
دادههای اولیه
primary industries
صنایع اولیه
prereduction
کاهش اولیه
input attenuation
دمفونگ اولیه
initial strength
استحکام اولیه
input drift
رانش اولیه
initial reserves
ذخایر اولیه
initial point
نقطه اولیه
initial mass
جرم اولیه
initial level
سطح اولیه
initial cost
هزینه اولیه
initial condition
شرط اولیه
initial condition
شرایط اولیه
opening capital
سرمایه اولیه
initial capital
سرمایه اولیه
input diode
دیود اولیه
initial value
مقدار اولیه
input data
دادههای اولیه
input attenuation
میرائی اولیه
input capacitance
فرفیت اولیه
input admittance
ادمیتانس اولیه
input circuit
مدار اولیه
input coordinate
مختصات اولیه
initialize
مقداردهی اولیه
input coupling
تزویج اولیه
input current
جریان اولیه
initial velocity
سرعت اولیه
input electrode
الکترود اولیه
initial acceleration
شتاب اولیه
input frequency
فرکانس اولیه
feed stock
مواد اولیه
input tape
نوار اولیه
elementary cell
پیل اولیه
input terminal
ترمینال اولیه
input time
زمان اولیه
drawing key
طرح اولیه
input transformer
ترانسفورماتور اولیه
input translator
مترجم اولیه
input unit
واحد اولیه
cogging train
مسیر اولیه
input voltage
ولتاژ اولیه
input stage
طبقه اولیه
input signal
سیگنال اولیه
first aids
کمکهای اولیه
incunabula
مراحل اولیه
input function
تابع اولیه
input gap
فاصله اولیه
i.c.
حالت اولیه
historical costs
هزینه اولیه
input information
اطلاعات اولیه
input noise
پارازیت اولیه
input reactance
راکتانس اولیه
first notions
تصورات اولیه
first cost
هزینه اولیه
first cause
علت اولیه
primery voltage
ولتاژ اولیه
proto planets
سیارههای اولیه
stock
ذخیره اولیه
blueprints
طرح اولیه
blueprint
طرح اولیه
scheme
طرح اولیه
basic agreement
توافق اولیه
frame agreement
توافق اولیه
master agreement
توافق اولیه
archetypes
نمونه اولیه
stock
ماده اولیه
stocked
ذخیره اولیه
stocked
ماده اولیه
radix
سرچشمه اولیه
raw data
دادههای اولیه
raw products
محصولات اولیه
raw statistics
امارهای اولیه
roughed slab
برامن اولیه
rudiment
اولیه ابتدایی
self aid
کمکهای اولیه
archetype
نمونه اولیه
skeleton agreement
توافق اولیه
velocities
سرعت اولیه
integral
تابع اولیه
layouts
طرح اولیه
layout
طرح اولیه
primes
نخستین اولیه
primed
نخستین اولیه
prime
نخستین اولیه
originals
نسخه اولیه
original
نسخه اولیه
velocity
سرعت اولیه
parent
یکان اولیه
I'll put in the initial outlay , you do the work .
ما یه اولیه از من کار از تو
outline agreement
توافق اولیه
prototypes
نمونه اولیه
prototype
نمونه اولیه
proto galaxy
کهکشان اولیه
inputted
توان اولیه
raw materials
مواد اولیه
primary structure
ساختمان اولیه
first aid
کمکهای اولیه
primary track
شیار اولیه
prime cost
ارزش اولیه
primary storage
انباره اولیه
primeral borth
ابگوشت اولیه
primery battery
باطری اولیه
inputted
سیگنال اولیه
input
سیگنال اولیه
input
توان اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com