Dictiornary-Farsi | اثبات گرایی منطقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
logical positivism	اثبات گرایی منطقی


Other Matches

positivism	اثبات گرایی
affirmatory	کلمه اثبات عبارت اثبات
hydrotropism	اب گرایی یا هیدروتربیسم رطوبت گرایی
material conditional	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implies	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address	مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
end stopped	دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
programmable logic array	ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
demonstrations	اثبات
demonstration	اثبات
positiveness	اثبات
positivity	اثبات
substantiation	اثبات
vindication	اثبات
assertion	اثبات
subantiation	اثبات
proof	اثبات
ascertainment	اثبات
agument	اثبات
verification	اثبات
show	اثبات
showed	اثبات
shows	اثبات
proving	اثبات
proofs	اثبات
demonstrate	اثبات کردن
predication	اثبات موعظه
substantiating	اثبات کردن
asserts	اثبات کردن
substantiates	اثبات کردن
asserting	اثبات کردن
substantiated	اثبات کردن
asserted	اثبات کردن
assert	اثبات کردن
positivist	اثبات گرا
affirm	اثبات کردن
corroborating	اثبات کردن
proves	اثبات کردن
proved	اثبات کردن
corroborates	اثبات کردن
prove	اثبات کردن
substantiate	اثبات کردن
corroborated	اثبات کردن
corroborate	اثبات کردن
deraign	اثبات کردن
theorem proving	اثبات نظریه
onus probandi	بار اثبات
supporting	اثبات کردن
self-evident	بی نیاز از اثبات
demonstratively	ازراه اثبات
manifestative	اثبات کننده
justificatory	اثبات کننده
indemonstrable	اثبات نا پذیر
in proof of	برای اثبات
demonstrative	اثبات کننده
ascertainable	اثبات پذیر
burden of proof	بار اثبات
burden of proof	وفیفه اثبات
ontology probandi	بار اثبات
onus of proof	بار اثبات
demonstrated	اثبات کردن
demonstrates	اثبات کردن
demonstrating	اثبات کردن
in order to prove	برای اثبات
prover	اثبات کردن
program proving	اثبات برنامه
demonstration	اثبات تجربی
demonstrations	اثبات تجربی
demonstrators	اثبات کننده
documentation	اثبات بامدرک
demonstrator	اثبات کننده
verifiability	اثبات پذیری
provable	قابل اثبات
affirmations	تصدیق اثبات
hold up <idiom>	اثبات حقیقت
proven	اثبات شده
affirmation	تصدیق اثبات
provability	قابلیت اثبات
proving	اثبات کردن
proof	اثبات [ریاضی]
evidance in substanttiation of claims	ادله اثبات دعوی
come in handy <idiom>	اثبات مفید بودن
proving a will	اثبات صحت وصیتنامه
bear record to	تصدیق یا اثبات کردن
provably	بطور اثبات پذیر
vindicating	اثبات بیگناهی کردن
vindication	اثبات بیگناهی توجیه
probatory	دال بر اثبات مشروط
probative	دال بر اثبات مشروط
self evidence	بی نیازی از اثبات بدیهیت
mend one's ways <idiom>	اثبات عادت شخصی
vindicated	اثبات بیگناهی کردن
vindicates	اثبات بیگناهی کردن
vindicate	اثبات بیگناهی کردن
demonstrable	قابل شرح یا اثبات
veritable	قابل اثبات حقیقت
to demonstrate a proposition	قضیهای را اثبات کردن
demonstrably	قابل شرح یا اثبات
burden of proof	مسئوولیت اثبات ادعا
skepticism	شک گرایی
hydrotropic	اب گرایی
ambivalence	دو سو گرایی
leftism	چپ گرایی
sensualism	حس گرایی
refute	اشتباه کسی را اثبات کردن
disproving	اثبات کذب چیزی راکردن
disproves	اثبات کذب چیزی راکردن
refutes	اشتباه کسی را اثبات کردن
in p of my statement	برای اثبات گفته خودم
premised	قضیه ثابت یا اثبات شده
disproved	اثبات کذب چیزی راکردن
refuted	اشتباه کسی را اثبات کردن
disprove	اثبات کذب چیزی راکردن
proves	استدلال کردن به اثبات رسانیدن
refuting	اشتباه کسی را اثبات کردن
prove	استدلال کردن به اثبات رسانیدن
evincibly	بطوریکه بتوان اثبات کردن
substantiated	با دلیل ومدرک اثبات کردن
premisses	قضیه ثابت یا اثبات شده
substantiating	با دلیل ومدرک اثبات کردن
premise	قضیه ثابت یا اثبات شده
make out <idiom>	باعث اعتماد،اثبات شخص
in proof of his statement	برای اثبات گفته خود
substantiate	با دلیل ومدرک اثبات کردن
proved	استدلال کردن به اثبات رسانیدن
substantiates	با دلیل ومدرک اثبات کردن
rational	منطقی
logical trace	رد منطقی
argumentative	منطقی
argumentive	منطقی
logic	منطقی
intralogical	منطقی
not	نه منطقی
logical	منطقی
reasonable	منطقی
logistic	منطقی
dialectician	منطقی
dialectical	منطقی
dialectic	منطقی
intuitionism	شهود گرایی
intuitionalism	شهود گرایی
futurism	اینده گرایی
cynicism	کلبی گرایی
intellectualism	عقل گرایی
governmentalism	حکومت گرایی
empircism	تجربه گرایی
irredentism	الحاق گرایی
introversion	درون گرایی
galvanotropism	برق گرایی
galvanotaxis	برق گرایی
electrotaxis	برق گرایی
islamism	اسلام گرایی
eidesis	تخیل گرایی
instrumentalism	وسیله گرایی
institutionalism	بنیاد گرایی
inflationism	تورم گرایی
ideality	اندیشه گرایی
geotaxis	زمین گرایی
geotropism	زمین گرایی
historicity	تاریخ گرایی
heliotropism	افتاب گرایی
gregariousness	جمع گرایی
germanism	المان گرایی
illusionism	وهم گرایی
fixism	ایست گرایی
monarchical	شاه گرایی
environmentalism	پرمون گرایی
erotism	شهوت گرایی
extroversion	برون گرایی
fixism	ثبات گرایی
evolutionism	تکامل گرایی
transformism	تحول گرایی
subjectivism	ذهن گرایی
subjectivism	درون گرایی
revanchism	کین گرایی
stereotapis	جمد گرایی
spiritism	روح گرایی
sophism	سفسطه گرایی
solipsism	نفس گرایی
separatism	جدا گرایی
semitism	سامی گرایی
self determinism	نفس گرایی
sectionalism	استان گرایی
rightism	راست گرایی
subjectivism	ذهنی گرایی
syndicalism	اتحادیه گرایی
minimalism	کمینه گرایی
transformism	دگرگونی گرایی
tritheism	سه یزدان گرایی
theatricalism	تماشاخانه گرایی
synthetism	تالیف گرایی
unitarianism	توحید گرایی
universalism	عام گرایی
utilitarianism	سودمند گرایی
utopianism	ارمان گرایی
verbalism	لفظ گرایی