Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
real balance effect
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
Other Matches
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
sumptuary law
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
f.o.b
قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
price reduction
کاهش قیمت
mark down
کاهش قیمت
break in share prices
کاهش قیمت سهام
Prices are rising ( falling ) .
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
program cost
مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
inseparable cost
حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
reaganomics
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
expendable property
کالای مصرفی اماد مصرفی
pigou effect
اثر پیگو
wealth effect
"اثر پیگو "
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
deflates
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
pareto optimality
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
slutsky theorem
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
on
برروی
dissimulate
برروی خودنیاوردن
dissimulated
برروی خودنیاوردن
dissimulates
برروی خودنیاوردن
dissimulating
برروی خودنیاوردن
floating
متحرک برروی اب
murals
واقع برروی دیوار
axing
اسکی برروی موج
she gave me a kiss
برروی من بوسه داد
axed
اسکی برروی موج
axe
اسکی برروی موج
mural
واقع برروی دیوار
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
epigeal
روینده برروی زمین روخاکی
takeoff leg
پایی که فشار برروی ان است
edge set
فشار برروی لبههای اسکی
scalded
اثر اب جوش برروی پوست
scalding
اثر اب جوش برروی پوست
belly whopper
شیرجه شناگر برروی شکم
scalds
اثر اب جوش برروی پوست
scald
اثر اب جوش برروی پوست
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
input
مصرفی
inputted
مصرفی
disutility
بی مصرفی
needlessness
بی مصرفی
disposability
مصرفی
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
superimposition
قرار گیری برروی چیز دیگر
plop
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plops
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plopped
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
stay sail
بادبان نصب شده برروی دیرک
contour strip cropping
کشت نواری برروی خطوط میزان
plopping
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
lighter aboard ship
حمل قایق وبار آن برروی کشتی
autoconsumption
خود مصرفی
consumer goods
اشیاء مصرفی
nonexpendable
غیر مصرفی
consumption expenditures
هزینههای مصرفی
consumer industries
صنایع مصرفی
affluent society
جامعه مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
consumer capital
سرمایه مصرفی
consumable stock
موجودی مصرفی
consumables
کالاهای مصرفی
consumer goods
کالاهای مصرفی
consumption lending
وام مصرفی
consumption goods
کالاهای مصرفی
consumption diseconomies
زیانهای مصرفی
consumption credit
اعتبار مصرفی
consumer goods
کالای مصرفی
consumer's goods
کالای مصرفی
expendable supplies
کالاهای مصرفی
expendable items
اقلام مصرفی
consumable
ماده مصرفی
coloring agent
رنگ مصرفی
commodities
کالای مصرفی
commodity
کالای مصرفی
decreased
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decrease
کاهش دادن کاهش
die
توپی که درحال افتادن برروی زمین است
heliogravure
گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
haulier
حمل کننده محمولههای سنگین برروی جاده
hauliers
حمل کننده محمولههای سنگین برروی جاده
cabinet prejection
نمایش اجسام برروی یک صفحه بوسیله تصاویر
commodity command
یکان امادکالاهای مصرفی
expendable items
اقلام مصرفی شدنی
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
commodity market
بازار کالای مصرفی
bar stock
ماده اولیه مصرفی
exposure dose
مقدار دوز مصرفی
consumer durable goods
کالاهای مصرفی بادوام
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
maxvo
بیشینه اکسیژن مصرفی
maxvo
حداکثر اکسیژن مصرفی
durable consumption goods
کالاهای مصرفی بادوام
consumption economies
صرفه جوئیهای مصرفی
outgoing
مخارج
spending
مخارج
disbursements
مخارج
outlays
مخارج
expenditures
مخارج
aggregate expenditures
مخارج کل
expenses
مخارج
flotsam
کالاهایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
flotsam and jetsam
کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
names
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
name
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumer credit
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
make up feed
اب مصرفی دیگ بخار ناو
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
sound frack
محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
capital expenditure
مخارج سرمایهای
incidental expenses
مخارج اتفاقی
luxury spending
مخارج تجملی
expenditure
مخارج صرف
rate of spending
نرخ مخارج
public expenditures
مخارج عمومی
licence fee
مخارج پروانه
reasonable scale
مخارج متعارفه
holding costs
مخارج نگهداری
expense accounts
حساب مخارج
budget expenditures
مخارج بودجه
foot
پرداختن مخارج
indirect expenses
مخارج غیرمستقیم
rate of spending
میزان مخارج
expense account
حساب مخارج
cost estimate
تخمین مخارج
travelling expenses
مخارج سفر
costs of proceedings
مخارج عدلیه
expenditure approach
روش مخارج
social outlays
مخارج اجتماعی
military spending
مخارج نظامی
military expenditure
مخارج نظامی
portage
مخارج باربری
operating expenses
مخارج عملیاتی
national spending
مخارج ملی
operating cost
مخارج عملیاتی
actual expenses
مخارج واقعی
marginal outlays
مخارج نهائی
postage
مخارج پستی
wage costs
مخارج دستمزد
tax expenditures
مخارج مالیاتی
welfare expenditures
مخارج رفاهی
municipal spending
مخارج شهرداری
estimate of costs
تخمین مخارج
porterage
مخارج باربری
wasteful expenditures
مخارج بیهوده
management expenses
مخارج مدیریت
freight charges
مخارج حمل
management expenses
مخارج اداری
superstitious uses
مخارج خرافاتی
national expenditures
مخارج ملی
consumable
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
marginal propensity to spend
میل نهائی به مخارج
unfinanced
مخارج پرداخت نشده
outlays
هزینههای سرمایهای مخارج
overhead
مخارج کلی سرجمع
marginal propensity to expend
تمایل نهائی به مخارج
marginal propensity to expend
میل نهائی به مخارج
noncash expenditures
مخارج غیر نقدی
deduction of expenses
کسر مخارج
[اقتصاد]
sumptuary law
قانون تحدید مخارج
free of all charges
بدون هیچگونه مخارج
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
lighter aboard ship
نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
time cost curve
منحنی مخارج برحسب زمان
all the expenses fell on him
تمام مخارج به گردن اوافتاد
You need spare no expense .
نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
support a family
متکفل مخارج خانوادهای بودن
electromagnetic wave
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com