Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
tc
اجاره دربست برای مدت معین
Other Matches
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
voyage charter
اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
time charter
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
barehull charter
اجاره دربست
barepole charter
اجاره دربست
bareboat charter
اجاره دربست
charter party
قرارداد اجاره دربست
bare boat charter
اجاره دربست وسیله نقلیه
chartered
دربست اجاره کردن یا دادن
charters
دربست اجاره کردن یا دادن
charter
دربست اجاره کردن یا دادن
lump sum charter
اجاره دربست به طور مقطوع
chartering
دربست اجاره کردن یا دادن
under lease
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
arrentation
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
holiday cottage
ویلای اجاره ای برای تعطیلات
What's the charge per day?
اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week?
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
lease
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
leases
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
chartering
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
named airport of departure
فرودگاه معین برای حرکت
to set measures to anything
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
ground landlord
کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
these room let well
نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
moonlight fliting
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
applied
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
to settle an a
برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
leases
کانال ارتباطی مثل خط تلفن که برای استفاده اجاره شده است
lease
کانال ارتباطی مثل خط تلفن که برای استفاده اجاره شده است
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanketed
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
so
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
blankets
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
code level
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
assessed value
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
chater party
اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
hobbling
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
calling sequence
مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
hobbled
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
ratioing
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
bend allowance
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
authorization to copy
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
holotype
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
farm
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farms
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farmed
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
Lease (rental) agreement.
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
telpak
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
controlled airspace
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
lease
اجاره نامه اجاره دادن
let
اجاره دادن اجاره رفتن
leases
اجاره نامه اجاره دادن
letting
اجاره دادن اجاره رفتن
lets
اجاره دادن اجاره رفتن
exclusive
دربست
lumped
دربست
lump
دربست
lumps
دربست
zahn cup
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
en bloc
یک پارچه دربست
chartering
دربست کرایه دادن
charters
دربست کرایه دادن
chartered
دربست کرایه دادن
charter
دربست کرایه دادن
leasing
اجاره کردن اجاره
rental
اجاره بها اجاره
sublease
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
hire
اجاره
rent-free
بی اجاره
factor payments
اجاره
let
اجاره
rent
اجاره
letting
اجاره
hired
در اجاره
leasing
اجاره
rent free
بی اجاره
lets
اجاره
lease
اجاره
tenanted by
در اجاره
locatio
اجاره
to hold by lease
در اجاره
hires
اجاره
hiring
اجاره
leases
اجاره
on lease
در اجاره
lets
اجاره دادن
lets
اجاره دهی
to put out to lease
یا اجاره واگذارکردن
let
به اجاره رفتن
let
اجاره دادن
put out on lease
اجاره دادن
quasi rent
شبه اجاره
lease agreement
قرارداد اجاره
rental
اجاره نامه
leases
اجاره دادن
leases
اجاره کردن
let
اجاره دهی
to put out to lease
اجاره دادن
letting
اجاره دادن
lets
به اجاره رفتن
to charter
اجاره کردن
affreightment
اجاره کشتی
cash rent
اجاره نقدی
bailer
اجاره دهنده
bailor
اجاره دهنده
let out
اجاره دادن
lessor
اجاره دهنده
back rent
اجاره پس افتاده
charter
اجاره کشتی
pepper corn rent
اجاره فاهری
farmer
اجاره کار
period of hire
مدت اجاره
charterer
اجاره کننده
to hold by lease
اجاره کردن
to hold by lease
با اجاره گرفتن
locator
اجاره دهنده
chartering
اجاره کشتی
lessee
اجاره نشین
pepper corn rent
اجاره اعتباری
lease contract
اجاره نامه
leasing
اجاره داری
leasable
اجاره کردنی
hired
اجاره شده
crop rent
اجاره محصول
letting
به اجاره رفتن
letting
اجاره دهی
lease holder
اجاره دار
lease
اجاره کردن
lessee
اجاره دار
cotenancy
هم اجاره نشینی
cotenancy
اجاره اشتراکی
cotenant
هم اجاره نشین
chartered
اجاره کشتی
to let out
اجاره دادن
charters
اجاره کشتی
lease
اجاره دادن
rent
اجاره دادن
lease contract
عقد اجاره
ground rents
اجاره عرصه
tenants
اجاره دار
rent
اجاره بها
take on lease
اجاره کردن
tenant
اجاره کردن
farmed
اجاره دادن به
tenant
اجاره دار
stand for
<idiom>
اجاره دادن
tenure
اجاره داری
leasehold
اجاره داری
farming
اجاره کاری
car hire
اجاره اتومبیل
estate at will
اجاره مشروط
tenants
اجاره کردن
rent
اجاره کردن
tenancies
اجاره داری
fee
اجاره کردن
hiring
اجاره کردن
hiring
اجاره دادن
hires
اجاره کردن
tenancy
اجاره داری
hires
اجاره دادن
farmeble
قابل اجاره
farmable
قابل اجاره
hire
اجاره کردن
ground rent
اجاره عرصه
hire
اجاره دادن
explicit rent
اجاره بها
hire out
<idiom>
اجاره شخصی
tenruial
تصرفی اجاره
economic rent
اجاره اقتصادی
rentable
قابل اجاره
tenantry
اجاره نشینی
revenue farmer
اجاره کار
rentier
اجاره دهنده
farms
اجاره دادن به
get out
اجاره دادن
renter
اجاره دهنده
renewal offf lease
تجدید اجاره
leaseholders
اجاره دار
farm
اجاره دادن به
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com