English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
air traffic control clearance اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
Other Matches
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
pass اجازه عبور
passages اجازه عبور
conge اجازه عبور
passes اجازه عبور
passed اجازه عبور
passage اجازه عبور
transit bill اجازه عبور
safe conduct اجازه عبور از منطقه ممنوعه
train path اجازه عبور ترن روی یک خط
safe conducts اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe-conducts اجازه عبور از منطقه ممنوعه
frank اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
bandpass filter فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
greenlight اجازه حرکت و اقدام
give free rein to <idiom> اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
diode قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
crossing target هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
cursors کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند
cursor کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
firewall سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
bridges وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridged وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
tolling حق عبور
right of passage حق عبور
tolls حق عبور
transit عبور
toll حق عبور
transmission عبور
road haulage حق عبور
transmittancy عبور
cross-Channel عبور
crossing عبور
transmittance عبور
transmittal عبور
alpha canis majoris عبور
transmissions عبور
passage of lines عبور از خط
right of way حق عبور
rights of way حق عبور
passage حق عبور
passage عبور
fording عبور از اب
passages حق عبور
passages عبور
stabile بدون حرکت بی حرکت
transmission grating شبکه عبور
thoroughfares راه عبور
passages عبور سفر
pass کلمه عبور
pass عبور کردن
passages راه عبور
oil passage عبور روغن
passes کلمه عبور
passes گذر عبور
passes عبور کردن
transit time زمان عبور
transit traffic عبور ترانزیتی
traffics عبور و مرور
passed کلمه عبور
transmission factor ضریب عبور
passed گذر عبور
passed عبور کردن
pass گذر عبور
electron transition عبور الکترون
band pass نوار عبور
cruising عبور کردن
through traffic عبور یکسره
current passage عبور جریان
cruises عبور کردن
cruised عبور کردن
transit bill پروانه عبور
safe conduct رخصت عبور
cruise عبور کردن
safe conducts رخصت عبور
communication عبور اطلاعات
light passing عبور نور
safe-conducts رخصت عبور
crossing the line عبور از خط استوا
trafficking عبور و مرور
transmittance مقدار عبور
passwords اسم عبور
trafficked عبور و مرور
password اسم عبور
shallow fording عبور از اب کم عمق
transoceanic عبور از اقیانوس
traversable قابل عبور
passage عبور سفر
passage راه عبور
counter sign اسم عبور
tessera کلمه عبور
wading crossing عبور از پایاب
crossing the line عبور از استوا
deep fording عبور از اب عمیق
girdle traverse عبور کمربندی
faring هزینه عبور
tolling عوارض عبور
fleet عبور سریع
passable قابل عبور
toll عوارض عبور
tolls عوارض عبور
trafficability قابلیت عبور
fleets عبور سریع
traffic عبور و مرور
penstock مجرای عبور اب
ford محل عبور
fares هزینه عبور
fared هزینه عبور
practicableness قابلیت عبور
passageways محل عبور
passageway محل عبور
transit عبور کردن
transit راه عبور
highway user tax مالیات حق عبور
traverses عبور کردن
fare هزینه عبور
traject عبور گذرگاه
forded محل عبور
traversing عبور کردن
crossing area منطقه عبور
crosser عبور کردن
overfly عبور کردن
fordless غیرقابل عبور
fordability قابلیت عبور
fordable قابل عبور
cross عبور کردن
laissez passer پروانه عبور
crosses عبور کردن
transduction انقال عبور
fords محل عبور
crossest عبور کردن
traverse عبور کردن
passavani سند عبور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com