English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
English Persian
to beg leave اجازه رفتن
Search result with all words
degradation اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
license اجازه رفتن دادن
licensing اجازه رفتن دادن
licence اجازه رفتن دادن
licences اجازه رفتن دادن
licenses اجازه رفتن دادن
let out <idiom> اجازه بیرون رفتن یا فرارکردن
Other Matches
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
licences اجازه
liberties اجازه
permitting اجازه
ratification اجازه
ok اجازه
fiats اجازه
authorisations اجازه
licenses اجازه
okay اجازه
liberty اجازه
approval اجازه
licensure اجازه
permit اجازه
licensing اجازه
leave اجازه
permits اجازه
authorization اجازه
leaving اجازه
license اجازه
licence اجازه
permission اجازه
by permission of با اجازه
warrent اجازه
fiat اجازه
authority اجازه
unauthorized بی اجازه
allowance اجازه دادن
suffer اجازه دادن
permitting اجازه دادن
suffered اجازه دادن
allowances اجازه دادن
forbids اجازه ندادن
permit اجازه دادن
conge اجازه عبور
forbid اجازه ندادن
released اجازه صدور
permits اجازه دادن
releases اجازه صدور
let اجازه دادن
search warrant اجازه تفتیش
access اجازه دخول
accessed اجازه دخول
accesses اجازه دخول
accessing اجازه دخول
feu اجازه همیشگی
token اجازه ورود
tokens اجازه ورود
lincense or cence اجازه دادن
flight clearance اجازه پرواز
suffers اجازه دادن
search warrants اجازه تفتیش
if you please با اجازه شما
licensable قابل اجازه
acquisition authority اجازه خرید
authorizations اختیار اجازه
connivance اجازه ضمنی
to allow اجازه دادن
letting اجازه دادن
lets اجازه دادن
allow اجازه دادن
inofficial بدون اجازه
authority اجازه اعتبار
licensing اجازه نامه
permissive اجازه دهنده
imprimatur اجازه چاپ
by your leave با اجازه شما
approach clearance اجازه تقرب
release اجازه صدور
approach clearance اجازه فرود
license اجازه نامه
authority توانایی اجازه
grant اجازه دادن
billeted اجازه نامه
without a by your leave بی اجازه بی خداحافظی
consents رضا اجازه
passage اجازه عبور
passages اجازه عبور
grant اجازه دادن
authorizing اجازه دادن
to ask permission اجازه خواستن
to admit of اجازه دادن
searcher warrant اجازه تفتیش
searcher warrant اجازه بازرسی
warranty تعهدنامه اجازه
authorizes اجازه دادن
consented رضا اجازه
consent رضا اجازه
transit bill اجازه عبور
billeting اجازه نامه
billets اجازه نامه
to obtain permission اجازه گرفتن
warrant of attorney اجازه نامه
power of procuration اجازه نامه
power of authority اجازه نامه
power of attorney اجازه نامه
letter of attorney اجازه نامه
granted اجازه دادن
billet اجازه نامه
full power of attorney اجازه نامه
certificate of authority اجازه نامه
to permit oneself اجازه خواستن
go through <idiom> اجازه دادن
have it <idiom> اجازه دادن
audience اجازه حضور
warranties تعهدنامه اجازه
consenting رضا اجازه
passports اجازه مسافرت
grants اجازه دادن
passed اجازه عبور
clearance اجازه زدودگی
pass اجازه عبور
may i take it please اجازه می فرمایید
passport اجازه مسافرت
warranting اجازه قانونی
authorising اجازه دادن
passes اجازه عبور
take in <idiom> اجازه دادن
warrants اجازه قانونی
authorises اجازه دادن
warranted اجازه قانونی
warrant اجازه قانونی
audiences اجازه حضور
authorize اجازه دادن
enter اجازه دخول دادن
entranced ورودیه اجازه ورود
let someone through اجازه ورود دادن
exequatur اجازه نامه قونسول
he gave us permission to stay اجازه داد که بمانیم
ingress حق دخول اجازه ورود
allow اجازه دادن ستودن
greenlight اجازه حرکت و اقدام
imperscriptible فاقد اجازه نوشته
i beg leave to say اجازه میخواهم بگویم
indult اجازه نامه امتیاز
allows اجازه دادن ستودن
entrances ورودیه اجازه ورود
allowing اجازه دادن ستودن
entrance ورودیه اجازه ورود
entrancing ورودیه اجازه ورود
enters اجازه دخول دادن
entered اجازه دخول دادن
to pray permission در خواست اجازه کردن
to permit oneself بخود اجازه دادن
to take leave of any one اجازه ازکسی گرفتن
to take ones farewell of اجازه مرخصی گرفتن از
rack rent اجازه تمام سال
prior permission اجازه قبلی پرواز
keep someone on <idiom> اجازه همکاری دادن
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
keep the home fires burning <idiom> اجازه ادامه دادن
permit me to say اجازه دهید بگویم
permissively چنانکه اجازه بدهد
wink at <idiom> اجازه دخالت ندادن
give out <idiom> اجازه فرار دادن
rack rent اجازه گزاف بستن بر
He asked permission to come in. اجازه خواست بیاید تو
the law forbids قانون اجازه نمیدهد
to obtain permission تحصیل اجازه کردن
landing order اجازه تخلیه بار
leave taking کسب اجازه مرخصی
let by اجازه رد شدن دادن
let in اجازه دخول دادن
letter missive اجازه نامه ابلاغیه
to ask [someone] for permission [از کسی] اجازه گرفتن
trip ticket برگه اجازه مسافرت
letters of reprisal اجازه نامه انتقام
to let in اجازه دخول دادن
thole گذاردن اجازه دادن
license contract قرارداد اجازه استفاده
charter منشور اجازه نامه
authorization اختیاردادن اجازه دادن
enabling اجازه رویدادن چیزی
enables اجازه رویدادن چیزی
enabled اجازه رویدادن چیزی
enable اجازه رویدادن چیزی
authorised [British] <adj.> <past-p.> اجازه داده شده
release اجازه ارسال پیام
authorized <adj.> <past-p.> اجازه داده شده
released اجازه ارسال پیام
releases اجازه ارسال پیام
approved <adj.> <past-p.> اجازه داده شده
allowed <adj.> <past-p.> اجازه داده شده
agreed <adj.> <past-p.> اجازه داده شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com