English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
pratique اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
Other Matches
keels کشتی زغال کش عوارض بندری
keel کشتی زغال کش عوارض بندری
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
free ports بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
tokens اجازه ورود
token اجازه ورود
let someone through اجازه ورود دادن
visas اجازه ورود به کشوربیگانه
visa اجازه ورود به کشوربیگانه
entrance ورودیه اجازه ورود
entranced ورودیه اجازه ورود
entrances ورودیه اجازه ورود
ingress حق دخول اجازه ورود
entrancing ورودیه اجازه ورود
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
open general license اجازه ورود کالاهایی که دارای محدودیتی نمیباشند
The passenger was admitted into the USA. به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
clearance inwards مجوز ورود کشتی
clearance inwards اعلامیه ورود کشتی به گمرک
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
calendar program ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
quayage حقوق بندری
port complex مجتمع بندری
port installations تاسیسات بندری
keelage حقوق بندری
port auxiliary service یگان خدمات بندری
Makri [Fethiye] شهر بندری فتیه در جنوب ترکیه
competent authorities مقامات صلاحیتدار
monetary authorities مقامات پولی
The competent authorities. مقامات صلاحیتد ار
officials مقامات رسمی
competent authorities مقامات صالحه
juries مقامات رسمی نافر
competent judicial authorities مقامات صالحه قانونی
jury مقامات رسمی نافر
The health authorities . مقامات اداره بهداشت
competant judicial authority مقامات صلاحیت دار قضائی
Do you move in high circles ? آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
advowee کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
general grant کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
entree ورود
inductions ورود
induction ورود
air inclusion ورود هوا
accession ورود
import ورود
entranced ورود
imported ورود
entrances ورود
ingress ورود
right of entry حق ورود
entrance ورود
infare ورود
ingression ورود
arr ورود
entry ورود
introgression ورود
inning ورود
importation ورود
introit ورود
entrancing ورود
arrival ورود
entrance fees حق ورود
entrance fee حق ورود
re-entry ورود
re entry ورود
importing ورود
appulse ورود
arrivals ورود
admitance ورود
imported مفهوم ورود
landding ورود بخشکی
landfall n ورود بخشکی
fifo به ترتیب ورود
input of current ورود جریان
on arrival هنگام ورود
when entering هنگام ورود
intrant ورود رسمی
initation ورود بعضویت
inlet ورود دخول
inlets ورود دخول
entry ورود راهرو
admissions اجازهء ورود
log in sequrity ایمنی ورود
tardiness تاخیر ورود
landings ورود بخشکی
import مفهوم ورود
influxes ورود هجوم
landings ورود به خشکی
landing ورود به خشکی
landing ورود بخشکی
influx ورود هجوم
admission اجازهء ورود
free entrance ورود مجانی
first in first out به ترتیب ورود
inlet time زمان ورود
importing مفهوم ورود
first in first out بترتیب ورود
forcible entry ورود عدوانی
arrival hall سالن ورود
tokens بلیط ورود
data import ورود داده
energy intake ورود انرژی
data insertion ورود داده ها
admittance ورود دخول
token بلیط ورود
house warming جشن ورود
capital inflow ورود سرمایه
house-warmings جشن ورود
arrival rate نرخ ورود
house-warming جشن ورود
homecomings ورود بخانه
cost to entry هزینه ورود
approach ramp فرازای ورود
acetylation ورود ریشهء
due in در شرف ورود
homecoming ورود بخانه
entering angle زاویه ورود
entree اجازهء ورود
arrival hall سالن ورود
entry point نقطه ورود
entry side جهت ورود
port of entry بندرمحل ورود
landfalls ورود بخشکی
ease of entry سهولت ورود
landfall ورود بخشکی
intervance of third party ورود ثالث
reebtry ورود مجدد
advent ظهور و ورود
receipt statement اعلامیه ورود
raiding ورود ناگهانی پلیس
law of prior entry قانون تقدم ورود
entrance حق ورود دروازهء دخول
entranced حق ورود دروازهء دخول
gold import point نقطه ورود طلا
bust [colloquial] ورود ناگهانی پلیس
infare مهمانی بمناسبت ورود
gates وسایل ورود ورودیه
gate وسایل ورود ورودیه
hails اعلام ورود کردن
hailing اعلام ورود کردن
last in first out بترتیب عکس ورود
hailed اعلام ورود کردن
hail اعلام ورود کردن
raid ورود ناگهانی پلیس
last in first out به ترتیب عکس ورود
raided ورود ناگهانی پلیس
inflow of labor جریان ورود کارگر
inflow of foreign funds ورود وجوه خارجی
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
round-up ورود ناگهانی پلیس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com