Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
Other Matches
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
sequentially
یکی پس از دیگری به ترتیب
object
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
direct objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
unless otherwise agreement
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
unless otherwise specified
مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
main line program
بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
runs
اجرای
Sound Blaster
و پس اجرای آن
run
اجرای
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
ground work
اجرای فن در خاک
concurrently
اجرای همزمان
rerun
اجرای مجدد
program execution
اجرای برنامه
machine run
اجرای ماشین
performance of a contract
اجرای قرارداد
post strike
بعد از اجرای تک
parallel run
اجرای موازی
plan implementation
اجرای برنامه
administer justice
اجرای عدالت
test run
اجرای ازماینده
test run
اجرای ازمایشی
auto da fe
اجرای رای
administration of justice
اجرای عدالت
enforcement of a judgment
اجرای حکم
dry run
اجرای ازمایشی
concurrent execution
اجرای همزمان
budget execution
اجرای بودجه
carry out the obligations
اجرای تعهدات
uses
اجرای چیزی
conduct of fire
اجرای تیراندازی
conduct of fire
اجرای اتش
use
اجرای چیزی
execution of wills
اجرای وصایا
execution of judgments
اجرای احکام
respectively
به ترتیب
regularities
ترتیب
assortment
ترتیب
regvlarity
ترتیب
order
ترتیب
arrangement
ترتیب
sequences
ترتیب
sequence
ترتیب
serialization
ترتیب
orderliness
ترتیب
arr
ترتیب
configurations
ترتیب
configuration
ترتیب
anomaly
بی ترتیب
irregular
بی ترتیب
ordering
ترتیب
management
ترتیب
randomly
بی ترتیب
random
بی ترتیب
to make an arrangement
ترتیب
managements
ترتیب
arramgement
ترتیب
ataxic
بی ترتیب
set up
ترتیب
arrangment
ترتیب
catenation
ترتیب
to order
<idiom>
به ترتیب
arrangements
ترتیب
disorderly
بی ترتیب
kelter or kilter
ترتیب
in series
به ترتیب
system
ترتیب
systems
ترتیب
lay out
ترتیب
immethodical
بی ترتیب
kelter
ترتیب
regularity
ترتیب
orderless
بی ترتیب
organisations
ترتیب
assortments
ترتیب
organization
ترتیب
anomalies
بی ترتیب
organizations
ترتیب
out of kelter
بی ترتیب
collocation
ترتیب
ordonnance
ترتیب
pial
بی ترتیب
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
check
اجرای خشک یک برنامه
checked
اجرای خشک یک برنامه
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
wargaming
اجرای بازی جنگ
final process
دستور اجرای حکم
task force
نیروی اجرای عملیات
task forces
نیروی اجرای عملیات
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
war game
اجرای بازی جنگ
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
checks
اجرای خشک یک برنامه
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
self aid
اجرای کمکهای اولیه
multitasking
اجرای چندین کار
concept of operations
روش اجرای عملیات
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
multi tasking
اجرای چندین کار
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
by the number
اجرای فرمان با شماره
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
task element
عنصر اجرای عملیات
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
technique
روش یا فن اجرای کار
techniques
روش یا فن اجرای کار
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
desks
اجرای خشک برنامه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
administration of a will
اجرای وصیت نامه
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
desk
اجرای خشک برنامه
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
arrangements
ترتیب تنظیم
connecting arrangement
ترتیب پیوسته
compose sequence
ترتیب ساختگی
sort order
نظم ترتیب
runs
ترتیب محوطه
arrangement
ترتیب اصلاح
connecting arrangement
ترتیب متصل
sequence control
کنترل ترتیب
rating
ترتیب تقدم
arrangement
ترتیب تنظیم
arrangements
ترتیب اصلاح
random fill
خاکریز بی ترتیب
by the same token
<adv.>
به ترتیب دیگر
run
ترتیب محوطه
rearrangement
ترتیب مجدد
rearrangements
ترتیب مجدد
ratings
ترتیب تقدم
descending order
ترتیب نزولی
calling sequence
ترتیب فراخوانی
order of battle
ترتیب نیرو
make-up
ترتیب گریم
disordered
بی ترتیب اشفته
to map out
ترتیب دادن
precedence
ترتیب تقدم
collating sequence
ترتیب تلفیقی
sort key
کلید ترتیب
fifo
به ترتیب ورود
first in first out
به ترتیب ورود
decreasing order
ترتیب کاهنده
desultorily
بطور بی ترتیب
on the other side
<adv.>
به ترتیب دیگر
on the other hand
<adv.>
به ترتیب دیگر
firing order
ترتیب احتراق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com