Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
Search result with all words
consideration
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
Other Matches
warranties
تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty
تضمین تعهد تعهد قانونی
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
liabilities
تعهد
guaranteed
تعهد
guarantees
تعهد
bond
تعهد
warranties
تعهد
obligation
تعهد
liability
تعهد
obstriction
تعهد
guarantee
تعهد
obligations
تعهد
assumes
تعهد
commitment
تعهد
bank bond
تعهد
committment
تعهد
mandating
تعهد
mandates
تعهد
assume
تعهد
undertaking
تعهد
contract
تعهد
assurances
تعهد
assumpsit
تعهد
assunption
تعهد
onus
تعهد
mandated
تعهد
warranty
تعهد
oblogation
تعهد
engagements
تعهد
sponsion
تعهد
commitments
تعهد
mandate
تعهد
assurance
تعهد
engagement
تعهد
honours
انجام تعهد
underwrite
تعهد کردن
honouring
انجام تعهد
covenant
تعهد کردن
honour
انجام تعهد
covenants
تعهد کردن
without engagement
فاقد تعهد
liability to disease
تعهد امادگی
subscribers
تعهد کننده
implied assumpist
تعهد ضمنی
underwrites
تعهد کردن
termination of an obligation
انقضاء تعهد
extinction of an obligation
انقضاء تعهد
enterprise
تعهد تجارت
enterprises
تعهد تجارت
discharge of an obligation
سقوط تعهد
fulfilment of an obligation
ایفاء تعهد
underwrote
تعهد کردن
breach of an obligation
تخلف از تعهد
underwritten
تعهد کردن
underwriting
تعهد کردن
subscriber
تعهد کننده
warranty
تعهد کننده
nonalignment
عدم تعهد
take on
تعهد کردن
substitution of an obligation
تبدیل تعهد
committal
تعهد الزام
substitution of a different obligation
تبدیل تعهد
undertake
تعهد کردن
undertaken
تعهد کردن
recognizance
تعهد نامه
undertakes
تعهد کردن
warranties
تعهد کننده
peremptory undertaking
تعهد قاطع
preengagement
تعهد قبلی
honored
انجام تعهد
honoring
انجام تعهد
subscription
تعهد پرداخت
mature obligation
تعهد حال
to take on
تعهد کردن
honoured
انجام تعهد
subscriptions
تعهد پرداخت
honors
انجام تعهد
liability
تعهد موجودی بانکی
disengagement
رهایی از قید یا تعهد
bond
تعهد موافقت نامه
honors
ایفای تعهد کردن
honours
ایفای تعهد کردن
liabilities
تعهد موجودی بانکی
honored
ایفای تعهد کردن
honouring
ایفای تعهد کردن
plight
تعهد دادن گرفتاری
honoring
ایفای تعهد کردن
honoured
ایفای تعهد کردن
binding cover
پوشش تعهد شده
failure to comply with the transaction
عدم ایفاء تعهد
honour
ایفای تعهد کردن
promissory
وابسته به تعهد یا قول
pledged
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge
تعهد والتزام گروگذاشتن
unilateral contract
تعهد یک جانبه ایقاع
warrantor
تعهد کننده ضامن
joint bond
تعهد یا ضمانت مشترک
pre engaged
دارای تعهد قبلی
good performance bond guarntee
وثیقه انجام تعهد
long tail liability
تعهد طولانی مدت
novation
تبدیل تعهد یا مدیون
pledging
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledges
تعهد والتزام گروگذاشتن
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
covenant
منشور عقد بستن تعهد
guaranty
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
pacta sunt servanda
تعهد الزام اور است
long term credit commitment
تعهد اعتبار بلند مدت
covenants
منشور عقد بستن تعهد
dishonour
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonors
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoring
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonours
تعهد خود رامحترم نشمردن
covenant in low
تعهد ناشی ازحکم قانون
subscription
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscriptions
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
tacit
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
offset of one obligation against another
تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
onerous property
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
sign off
از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
collateral
عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
peremptory undertaking
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
implied assumpist
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
we underwrite the company
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
liquidated damages
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
Sound Blaster
و پس اجرای آن
run
اجرای
runs
اجرای
concurrent execution
اجرای همزمان
uses
اجرای چیزی
parallel run
اجرای موازی
concurrently
اجرای همزمان
performance of a contract
اجرای قرارداد
plan implementation
اجرای برنامه
post strike
بعد از اجرای تک
program execution
اجرای برنامه
test run
اجرای ازماینده
rerun
اجرای مجدد
test run
اجرای ازمایشی
administer justice
اجرای عدالت
execution of wills
اجرای وصایا
budget execution
اجرای بودجه
administration of justice
اجرای عدالت
auto da fe
اجرای رای
ground work
اجرای فن در خاک
machine run
اجرای ماشین
conduct of fire
اجرای اتش
conduct of fire
اجرای تیراندازی
dry run
اجرای ازمایشی
use
اجرای چیزی
execution of judgments
اجرای احکام
carry out the obligations
اجرای تعهدات
enforcement of a judgment
اجرای حکم
task element
عنصر اجرای عملیات
by the number
اجرای فرمان با شماره
war game
اجرای بازی جنگ
wargaming
اجرای بازی جنگ
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
desks
اجرای خشک برنامه
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
concept of operations
روش اجرای عملیات
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
administration of a will
اجرای وصیت نامه
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
task force
نیروی اجرای عملیات
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
technique
روش یا فن اجرای کار
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
check
اجرای خشک یک برنامه
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
desk
اجرای خشک برنامه
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
task forces
نیروی اجرای عملیات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com