Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English
Persian
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
Search result with all words
swap
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
maintenance
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
Other Matches
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
runs
اجرای
Sound Blaster
و پس اجرای آن
run
اجرای
execution of judgments
اجرای احکام
execution of wills
اجرای وصایا
concurrent execution
اجرای همزمان
carry out the obligations
اجرای تعهدات
parallel run
اجرای موازی
performance of a contract
اجرای قرارداد
administer justice
اجرای عدالت
conduct of fire
اجرای تیراندازی
auto da fe
اجرای رای
conduct of fire
اجرای اتش
concurrently
اجرای همزمان
budget execution
اجرای بودجه
dry run
اجرای ازمایشی
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
enforcement of a judgment
اجرای حکم
machine run
اجرای ماشین
ground work
اجرای فن در خاک
program execution
اجرای برنامه
plan implementation
اجرای برنامه
use
اجرای چیزی
post strike
بعد از اجرای تک
uses
اجرای چیزی
test run
اجرای ازماینده
administration of justice
اجرای عدالت
rerun
اجرای مجدد
test run
اجرای ازمایشی
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
task element
عنصر اجرای عملیات
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
task force
نیروی اجرای عملیات
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
by the number
اجرای فرمان با شماره
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
administration of a will
اجرای وصیت نامه
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
concept of operations
روش اجرای عملیات
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
task forces
نیروی اجرای عملیات
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
techniques
روش یا فن اجرای کار
technique
روش یا فن اجرای کار
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
wargaming
اجرای بازی جنگ
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
checks
اجرای خشک یک برنامه
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
multitasking
اجرای چندین کار
multi tasking
اجرای چندین کار
self aid
اجرای کمکهای اولیه
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
desks
اجرای خشک برنامه
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
check
اجرای خشک یک برنامه
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
war game
اجرای بازی جنگ
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
desk
اجرای خشک برنامه
final process
دستور اجرای حکم
checked
اجرای خشک یک برنامه
suspending
به عقب انداختن اجرای حکم
suspends
به عقب انداختن اجرای حکم
pass
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passed
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
suspend
به عقب انداختن اجرای حکم
passes
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
passives
وقت کشی بدون اجرای فن
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
ambuscade
دام محل اجرای کمین
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
passive
وقت کشی بدون اجرای فن
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
launch
اجرای حمله شروع عملیات
launching
اجرای حمله شروع عملیات
launches
اجرای حمله شروع عملیات
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
launched
اجرای حمله شروع عملیات
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
rerun
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
intermittent
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
run duration
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
executes
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
lesion
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
executed
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
tempo
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
execute
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
targetting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
esorow
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
on the fly
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
targeting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
executing
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
targeted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
auto da fe
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiff
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
preprocess
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
tempos
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com