Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
Other Matches
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
frustrated contract
قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
discharge of contract
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
award a contract
قراردادی را واگذار کردن
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to sign up
قراردادی را امضا کردن
[اسم نویسی کردن]
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
coldest
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cancels
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
colder
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cancel
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cold
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
advice code
کد قراردادی
conventional
قراردادی
defaults
قراردادی
defaulting
قراردادی
bespoke
قراردادی
contracted
قراردادی
default
قراردادی
based on a contract
قراردادی
bespoken
قراردادی
arbitrary
قراردادی
defaulted
قراردادی
contractual
قراردادی
defoult
قراردادی
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
withholds
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
mode
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
modes
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
contracted weaver
بافنده قراردادی
contractual liability
مسئوولیت قراردادی
convectional current
جریان قراردادی
arbitrary
دلبخواه قراردادی
prosign
علامت قراردادی
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
formal charge
بار قراردادی
contractual relationship
رابطه قراردادی
agreed point
نقطه قراردادی
arbitrarily
بطور قراردادی
code
نشانه قراردادی
conventions
ائین قراردادی
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
unconventional
غیر قراردادی
conventional current
جریان قراردادی
convention
ائین قراردادی
phonetic alphabet
کلمات قراردادی مخابراتی
hit and miss
<idiom>
ناخوشآیند ،غیر قراردادی
military symbols
علایم قراردادی نظامی
base symbol
علایم قراردادی مبنا
conventional programming
برنامه نویسی قراردادی
legal assistance
علایم قراردادی نقشه
advice code
کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
default setting
تنظیم پیش فرض یا قراردادی
taxied
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi squadder
بازیگر عضو گروه قراردادی
default font
فونت پیش فرض یا قراردادی
conventionality
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
creation of contractual tie
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
all in contract
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
taxi
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxiing
عضو گروه بازیگران قراردادی
language
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
job to job transition
فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
robustness
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
languages
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
taxi squad
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
conventionalist
کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
conventionally
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
overlays
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlay
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
deals
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deal
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
yellow dog contract
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
contra proferentem
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
concurrent
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
registration fire
اجرای تیر دقیق برای ثبت تیر کردن
modes
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
mode
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
restraint of trade
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
compiling
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
capitulation
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
conventional sign
علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
runs
اجرای
Sound Blaster
و پس اجرای آن
run
اجرای
conduct of fire
اجرای اتش
execution of judgments
اجرای احکام
machine run
اجرای ماشین
execution of wills
اجرای وصایا
concurrently
اجرای همزمان
plan implementation
اجرای برنامه
rerun
اجرای مجدد
conduct of fire
اجرای تیراندازی
post strike
بعد از اجرای تک
concurrent execution
اجرای همزمان
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
administer justice
اجرای عدالت
dry run
اجرای ازمایشی
auto da fe
اجرای رای
program execution
اجرای برنامه
budget execution
اجرای بودجه
parallel run
اجرای موازی
performance of a contract
اجرای قرارداد
carry out the obligations
اجرای تعهدات
test run
اجرای ازماینده
enforcement of a judgment
اجرای حکم
uses
اجرای چیزی
ground work
اجرای فن در خاک
administration of justice
اجرای عدالت
use
اجرای چیزی
test run
اجرای ازمایشی
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
final process
دستور اجرای حکم
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
desks
اجرای خشک برنامه
technique
روش یا فن اجرای کار
by the number
اجرای فرمان با شماره
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
task forces
نیروی اجرای عملیات
desk
اجرای خشک برنامه
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
task force
نیروی اجرای عملیات
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
task element
عنصر اجرای عملیات
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
checks
اجرای خشک یک برنامه
self aid
اجرای کمکهای اولیه
administration of a will
اجرای وصیت نامه
multi tasking
اجرای چندین کار
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
war game
اجرای بازی جنگ
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
check
اجرای خشک یک برنامه
wargaming
اجرای بازی جنگ
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
concept of operations
روش اجرای عملیات
checked
اجرای خشک یک برنامه
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com