English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
machine run اجرای ماشین
Search result with all words
maintenance 1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
operation بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
assembler اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند
Other Matches
chaining اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
runs اجرای
run اجرای
Sound Blaster و پس اجرای آن
program execution اجرای برنامه
performance of a contract اجرای قرارداد
administration of justice اجرای عدالت
post strike بعد از اجرای تک
rerun اجرای مجدد
parallel run اجرای موازی
plan implementation اجرای برنامه
auto da fe اجرای رای
execution of judgments اجرای احکام
enforcement of a judgment اجرای حکم
conduct of fire اجرای اتش
conduct of fire اجرای تیراندازی
uses اجرای چیزی
use اجرای چیزی
concurrent execution اجرای همزمان
administer justice اجرای عدالت
dry run اجرای ازمایشی
execution of wills اجرای وصایا
test run اجرای ازماینده
ground work اجرای فن در خاک
concurrently اجرای همزمان
budget execution اجرای بودجه
carry out the obligations اجرای تعهدات
fulfilment of an obligation اجرای تعهد
test run اجرای ازمایشی
launched شروع یا اجرای یک برنامه
class ii activity اجرای اماد طبقه 2
class i activity اجرای اماد طبقه 1
involving آغاز با اجرای یک برنامه
apply a correct holt اجرای فن صحیح کشتی
methode of fire روش اجرای تیراندازی
involve آغاز با اجرای یک برنامه
by the number اجرای فرمان با شماره
multi tasking اجرای چندین کار
concurrent program execution اجرای همزمان برنامه
reprieving تعلیق اجرای مجازات
task force نیروی اجرای عملیات
final process دستور اجرای حکم
launches شروع یا اجرای یک برنامه
enforcement by writ اجرای حکم دادگاه
launching شروع یا اجرای یک برنامه
reprieve تعلیق اجرای مجازات
concept of operations روش اجرای عملیات
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
launch شروع یا اجرای یک برنامه
launch an attack اجرای حمله شروع تک
reprieved تعلیق اجرای مجازات
enforcement of a judment اجرای حکم دادگاه
reprieves تعلیق اجرای مجازات
involves آغاز با اجرای یک برنامه
multitasking اجرای چندین کار
operated دستورات اجرای کامپیوتر
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
desk اجرای خشک برنامه
desks اجرای خشک برنامه
war game اجرای بازی جنگ
wargaming اجرای بازی جنگ
self aid اجرای کمکهای اولیه
techniques روش یا فن اجرای کار
technique روش یا فن اجرای کار
operate دستورات اجرای کامپیوتر
transattack period زمان اجرای تک اتمی
operates دستورات اجرای کامپیوتر
task forces نیروی اجرای عملیات
task element عنصر اجرای عملیات
administration of a will اجرای وصیت نامه
check اجرای خشک یک برنامه
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
insubordination سرپیچی از اجرای دستور
implementation of the decisions اجرای قرار [رای]
policy instrument ابزار اجرای سیاست
checks اجرای خشک یک برنامه
legal enforcement اجرای حکم دادگاه
checked اجرای خشک یک برنامه
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
operator ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators ترتیب اجرای عملیات ریاضی
precedence ترتیب اجرای عملیات ریاضی
execution اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
collectivism اجرای اصول اشتراکی درزندگی
executing اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
fire time زمان اجرای اتش یا انفجار
exempted , adressee گیرنده معاف از اجرای دستور
executed اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execute اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
high angle pit چاله مخصوص اجرای تیرقائم
passives وقت کشی بدون اجرای فن
launched اجرای حمله شروع عملیات
enterprises اقدام به اجرای قوانین کردن
launch اجرای حمله شروع عملیات
phase دوره زمانی اجرای برنامه
phased دوره زمانی اجرای برنامه
phases دوره زمانی اجرای برنامه
textbooks اجرای حرکت کامل و فنی
textbook اجرای حرکت کامل و فنی
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
concepts تدبیر روش اجرای یک چیز
concept تدبیر روش اجرای یک چیز
passive وقت کشی بدون اجرای فن
staged اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
specific performance نحوه اجرای معین در قرارداد
passed 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
ambuscade دام محل اجرای کمین
suspend به عقب انداختن اجرای حکم
passes 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
task element قسمت مامور اجرای عملیات
launching اجرای حمله شروع عملیات
suspending به عقب انداختن اجرای حکم
suspends به عقب انداختن اجرای حکم
launches اجرای حمله شروع عملیات
pass 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
immediate روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
delay position موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
execution مدت زمان بین اجرای یک دستور
intermittent اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
maths و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
proponent مقام مسئول اموال یا اجرای کار
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
command of execution فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
budgetary control کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
compile and go بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
math و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
task group ناو گروه مامور اجرای عملیات
run duration مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
run duration که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
rerun اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
e hour وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
microcycle برای دادن زمان اجرای دستورات
interdict ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
dynamic تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
lesion زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesions زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
tempo سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
executes بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executing بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
pipeline بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
auto da fe اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
tempos سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
pipelines بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
dynamically تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
targetting حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
multitasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
bailiff مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com