English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
Other Matches
chaining اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
ich nographic طرحی
schematic طرحی
to suggest a plan طرحی راپیشنهادکردن
non-starter طرحی که انجام نمیشود
crutch طرحی در فرش چینی
proposal پیشنهاد [برنامه ای یا طرحی]
project method روش اموزش طرحی
configural scoring نمره گذاری طرحی
non-starters طرحی که انجام نمیشود
To implement a project. طرحی را پیاده کردن
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
ichnographic وابسته به طراحی یازمینه سازی طرحی
to mark out one's course طرحی برای رویه خود ریختن
run duration خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
projective طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
K-plan [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
feasibility study مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
Elibilinde [طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
linking طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
scattered design طرح افشان [طرحی مخلوط و پرکار از انواع نگاره ها که بسیار پر کار بوده و تمام فضاهای متن فرش را می پوشاند.]
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
map sheet شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
spandrel لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
cisc مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
Sound Blaster و پس اجرای آن
run اجرای
runs اجرای
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
uses اجرای چیزی
program execution اجرای برنامه
enforcement of a judgment اجرای حکم
use اجرای چیزی
administration of justice اجرای عدالت
carry out the obligations اجرای تعهدات
administer justice اجرای عدالت
conduct of fire اجرای تیراندازی
rerun اجرای مجدد
execution of judgments اجرای احکام
conduct of fire اجرای اتش
execution of wills اجرای وصایا
concurrent execution اجرای همزمان
parallel run اجرای موازی
performance of a contract اجرای قرارداد
plan implementation اجرای برنامه
ground work اجرای فن در خاک
dry run اجرای ازمایشی
fulfilment of an obligation اجرای تعهد
auto da fe اجرای رای
test run اجرای ازماینده
test run اجرای ازمایشی
machine run اجرای ماشین
budget execution اجرای بودجه
post strike بعد از اجرای تک
concurrently اجرای همزمان
insubordination سرپیچی از اجرای دستور
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
multitasking اجرای چندین کار
reprieves تعلیق اجرای مجازات
concurrent program execution اجرای همزمان برنامه
enforcement of a judment اجرای حکم دادگاه
reprieving تعلیق اجرای مجازات
task forces نیروی اجرای عملیات
task force نیروی اجرای عملیات
involving آغاز با اجرای یک برنامه
involves آغاز با اجرای یک برنامه
involve آغاز با اجرای یک برنامه
final process دستور اجرای حکم
methode of fire روش اجرای تیراندازی
multi tasking اجرای چندین کار
reprieve تعلیق اجرای مجازات
launch an attack اجرای حمله شروع تک
implementation of the decisions اجرای قرار [رای]
transattack period زمان اجرای تک اتمی
apply a correct holt اجرای فن صحیح کشتی
wargaming اجرای بازی جنگ
war game اجرای بازی جنگ
reprieved تعلیق اجرای مجازات
operated دستورات اجرای کامپیوتر
operates دستورات اجرای کامپیوتر
enforcement by writ اجرای حکم دادگاه
legal enforcement اجرای حکم دادگاه
administration of a will اجرای وصیت نامه
desks اجرای خشک برنامه
desk اجرای خشک برنامه
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
operate دستورات اجرای کامپیوتر
launch شروع یا اجرای یک برنامه
self aid اجرای کمکهای اولیه
policy instrument ابزار اجرای سیاست
technique روش یا فن اجرای کار
class ii activity اجرای اماد طبقه 2
class i activity اجرای اماد طبقه 1
concept of operations روش اجرای عملیات
task element عنصر اجرای عملیات
launching شروع یا اجرای یک برنامه
checks اجرای خشک یک برنامه
techniques روش یا فن اجرای کار
by the number اجرای فرمان با شماره
launches شروع یا اجرای یک برنامه
check اجرای خشک یک برنامه
launched شروع یا اجرای یک برنامه
checked اجرای خشک یک برنامه
passes 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
textbook اجرای حرکت کامل و فنی
textbooks اجرای حرکت کامل و فنی
ambuscade دام محل اجرای کمین
executed اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
concepts تدبیر روش اجرای یک چیز
staged اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
passives وقت کشی بدون اجرای فن
passive وقت کشی بدون اجرای فن
execution اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
pass 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
concept تدبیر روش اجرای یک چیز
phases دوره زمانی اجرای برنامه
phased دوره زمانی اجرای برنامه
passed 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
collectivism اجرای اصول اشتراکی درزندگی
phase دوره زمانی اجرای برنامه
exempted , adressee گیرنده معاف از اجرای دستور
operators ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launches اجرای حمله شروع عملیات
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
launching اجرای حمله شروع عملیات
specific performance نحوه اجرای معین در قرارداد
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
suspends به عقب انداختن اجرای حکم
suspending به عقب انداختن اجرای حکم
suspend به عقب انداختن اجرای حکم
execute اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
operator ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launched اجرای حمله شروع عملیات
fire time زمان اجرای اتش یا انفجار
executing اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
task element قسمت مامور اجرای عملیات
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
precedence ترتیب اجرای عملیات ریاضی
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
launch اجرای حمله شروع عملیات
enterprises اقدام به اجرای قوانین کردن
high angle pit چاله مخصوص اجرای تیرقائم
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
run duration مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
run duration که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task group ناو گروه مامور اجرای عملیات
budgetary control کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
rerun اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
command of execution فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
delay position موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
math و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
maths و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com