English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
heian sandan اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
Other Matches
chaining اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
idle time زمان بی باری
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
transattack period زمان اجرای تک اتمی
fire time زمان اجرای اتش یا انفجار
communication engineering تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
execution مدت زمان بین اجرای یک دستور
microcycle برای دادن زمان اجرای دستورات
run duration که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
breakfall فن اوکه می
compile زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiling زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiles زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
fairness شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
process برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
processes برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
soaks اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soak اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
latest event time دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
dummy متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
non dedicated server کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
compile برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
techniques تکنیک
hydrotechnics تکنیک اب
technique تکنیک
practice تکنیک
technic تکنیک
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
telecommunication technique تکنیک ارتباطات
radio engineering تکنیک رادیو
measuring technique تکنیک سنجش
gei تکنیک تکواندو
motoring تکنیک اتومبیل
lighting engineering تکنیک روشنایی
lubrication technology تکنیک روغنکاری
telecommunication technique تکنیک مخابرات
telegraph engineering تکنیک تلگراف
lighting تکنیک نور
high vaccum engineering تکنیک خلاء
illuminating engineering تکنیک روشنایی
kihon تکنیک کاراته
signal engineering تکنیک جریان ضعیف
low voltage engineering تکنیک فشار ضعیف
bangoe gei تکنیک دفاعی تکواندو
telephone engineering تکنیک یا مهندسی تلفن
highway engineering تکنیک جاده سازی
precision engineering تکنیک ابزار دقیق
low frequency engineering تکنیک فرکانس پایین
kempo تکنیک قدیم کاراته
foundry practice تکنیک ریخته گری
reference count technique تکنیک شمارش ارجاعات
machining practice تکنیک و روش براده برداری
telephone switching technique تکنیک مراکز تلفن خودکار
safety locking device قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
railroad engineering مهندسی یا تکنیک راه اهن
safety interlock قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
bit parallel طراحی و یا بکارگیری تکنیک انتقال موازی
materiel قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
safety locking devices قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety interlocks قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
boxless molding تکنیک فرم دهی بدون جعبه
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
utility باری
infertility بی باری
infecundity بی باری
idle runing بی باری
sterility بی باری
unloaded بی باری
empty load بی باری
unloads بی باری
unload بی باری
freighter باری
freighters باری
barye باری
idling بی باری
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
idling cycle سیکل بی باری
freight trains قطار باری
neutral position وضعیت بی باری
railroad carriage واگن باری
idle period پریود بی باری
freight train قطار باری
rafts قایق باری
no load condition حالت بی باری
no load current جریان بی باری
road transport vehicle ماشین باری
raft قایق باری
no load speed سرعت بی باری
lighterage قایق باری
lorries ماشین باری
no load switching سوئیچینگ بی باری
no load voltage ولتاژ بی باری
praam باری یاتوپدار
lorry ماشین باری
scow یدک کش باری
freight cars واگن باری
motortruck کامیون باری
fright car واگن باری
fourgon واگون باری
lighters قایق باری
cargo ship کشتی باری
freight car واگن باری
lighter قایق باری
cargo liner کشتی باری
cargo boat کشتی باری
dead weight tonnage گنجایش باری
van واگن باری
vans واگن باری
idle current جریان بی باری
idle frequency فرکانس بی باری
Industrialized building [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
promiscuity بی بند و باری جنسی
floating cargo باری که دردریا است
cargo master نوعی هواپیمای باری
lorries اتومبیل باری گاری
idle current connection اتصال جریان بی باری
idling current connection اتصال جریان بی باری
overload principle اصل اضافه باری
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
boxcar یکنوع واگن باری
no load loss تلف یا تلفات بی باری
lighter کشتی باری کوچک
sexual promiscuity بی بند و باری جنسی
lighters کشتی باری کوچک
vans واگن باری سرپوشیده
truckload به گنجایش یک ماشین باری
perfunctory باری بهر جهت
ideal no load d.c. voltage ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
autoloading باری نیم خودکار
van واگن باری سرپوشیده
truckloads به گنجایش یک ماشین باری
lorry اتومبیل باری گاری
ideal no load voltage ولتاژ بی باری ایده ال
lift helicopter هلی کوپتر باری
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
the supreme خداوند متعال باری تعالی
wannigan سقف تراکتور یا ماشین باری
nosing باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
wanigan سقف تراکتور یا ماشین باری
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
freighter کرایه کننده کشتی باری
freighters کرایه کننده کشتی باری
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
carrack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighters با قایق باری کالا حمل کردن
carack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighter با قایق باری کالا حمل کردن
galiot کرجی باری یاماهی گیری هلندی
hot dog skiing اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
presents زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival زمان حضور زمان رسیدن
seek time زمان جستجو زمان طلب
present زمان حاضر زمان حال
milner bary gambit گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
plateform car واگن باری بدون دیوار راه اهن
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
demand تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demanded تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
compartment marking تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
limit load بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
high resolution bit mapped display تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com