Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
execution of wills
اجرای وصایا
Other Matches
willed
وصیت وصایا
will
وصیت وصایا
wills
وصیت وصایا
probate court
دادگاه وصایا و ارث
testamentary causes
امور مربوط به وصایا
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
run
اجرای
runs
اجرای
Sound Blaster
و پس اجرای آن
conduct of fire
اجرای اتش
ground work
اجرای فن در خاک
parallel run
اجرای موازی
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
concurrent execution
اجرای همزمان
rerun
اجرای مجدد
conduct of fire
اجرای تیراندازی
dry run
اجرای ازمایشی
enforcement of a judgment
اجرای حکم
machine run
اجرای ماشین
post strike
بعد از اجرای تک
execution of judgments
اجرای احکام
plan implementation
اجرای برنامه
concurrently
اجرای همزمان
test run
اجرای ازماینده
administration of justice
اجرای عدالت
program execution
اجرای برنامه
auto da fe
اجرای رای
budget execution
اجرای بودجه
test run
اجرای ازمایشی
administer justice
اجرای عدالت
uses
اجرای چیزی
use
اجرای چیزی
carry out the obligations
اجرای تعهدات
performance of a contract
اجرای قرارداد
technique
روش یا فن اجرای کار
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
task force
نیروی اجرای عملیات
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
concept of operations
روش اجرای عملیات
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
checks
اجرای خشک یک برنامه
checked
اجرای خشک یک برنامه
check
اجرای خشک یک برنامه
by the number
اجرای فرمان با شماره
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
techniques
روش یا فن اجرای کار
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
task forces
نیروی اجرای عملیات
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
final process
دستور اجرای حکم
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
administration of a will
اجرای وصیت نامه
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
task element
عنصر اجرای عملیات
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
self aid
اجرای کمکهای اولیه
desks
اجرای خشک برنامه
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
war game
اجرای بازی جنگ
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
multi tasking
اجرای چندین کار
multitasking
اجرای چندین کار
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
desk
اجرای خشک برنامه
wargaming
اجرای بازی جنگ
passes
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
suspend
به عقب انداختن اجرای حکم
suspending
به عقب انداختن اجرای حکم
suspends
به عقب انداختن اجرای حکم
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passed
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
pass
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
launch
اجرای حمله شروع عملیات
launched
اجرای حمله شروع عملیات
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
launches
اجرای حمله شروع عملیات
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
launching
اجرای حمله شروع عملیات
passives
وقت کشی بدون اجرای فن
passive
وقت کشی بدون اجرای فن
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
ambuscade
دام محل اجرای کمین
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
run duration
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
intermittent
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
rerun
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
lesion
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
targetting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
bailiff
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
preprocess
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
on the fly
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
targets
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
executed
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
execute
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executing
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
esorow
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
auto da fe
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
executes
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
tempo
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
tempos
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
machines
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
execution
خطای تشخیص داده شده هنگام اجرای یک برنامه
path
مسیر ممکن یا مجموعه رویدادها یا دستورات در اجرای یک برنامه
cancelling
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cpu
مدت زمانی که بازیابی و اجرای دستور طول می کشد
processor
سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
black cap
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
dual
سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com