English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
unfulfilled اجرا نشده
Other Matches
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
standards تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simple وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
incomplete انجام نشده پر نشده
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
run دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
operation ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
client side داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
uncharged پر نشده
unbowed خم نشده
untested <adj.> آزمایش نشده
unquestioned استنتاق نشده
unevaluated <adj.> آزمایش نشده
unchecked <adj.> آزمایش نشده
unaudited <adj.> آزمایش نشده
unpublished نشر نشده
unexamined <adj.> آزمایش نشده
unquestioned بررسی نشده
unquestioned بحث نشده
unaudited <adj.> ممیزی نشده
unchecked <adj.> ممیزی نشده
unevaluated <adj.> ممیزی نشده
uninspected <adj.> آزمایش نشده
unexamined <adj.> ممیزی نشده
uninspected <adj.> ممیزی نشده
untested <adj.> ممیزی نشده
Before it is too late. While there is stI'll time. تا دیر نشده
unreconstructed بازسازی نشده
unissued <adj.> توزیع نشده
unguarded حساب نشده
unverified <adj.> بازرسی نشده
unguarded حراست نشده
unconnected وصل نشده
uncircumcised ختنه نشده
uncleared ترخیص نشده
uncoditioned قطعی نشده
uncoditioned شرط نشده
wound less زخمی نشده
unoccupied اشغال نشده
undeterred <adj.> منصرف نشده
unverified <adj.> امتحان نشده
unbleached <adj.> سفیدگری نشده
unpublished چاپ نشده
unverified <adj.> تست نشده
unissued <adj.> منتشر نشده
unverified <adj.> آزمایش نشده
unverified <adj.> کنترل نشده
unverified <adj.> تایید نشده
unverified <adj.> بررسی نشده
uninspected <adj.> امتحان نشده
undyed <adj.> رنگرزی نشده
unaccommodated فراهم نشده
uninspected <adj.> کنترل نشده
unchecked <adj.> بررسی نشده
unexamined <adj.> کنترل نشده
unevaluated <adj.> بررسی نشده
unexamined <adj.> بررسی نشده
uninspected <adj.> بررسی نشده
untested <adj.> بررسی نشده
unaudited <adj.> تست نشده
unchecked <adj.> تست نشده
unevaluated <adj.> تست نشده
unexamined <adj.> تست نشده
uninspected <adj.> تست نشده
untested <adj.> کنترل نشده
unaudited <adj.> بررسی نشده
the date was not specified نشده بود
tenantless اشغال نشده
vacant اشغال نشده
unchecked <adj.> تایید نشده
unaudited <adj.> تایید نشده
roughdry اطو نشده
unevaluated <adj.> تایید نشده
unexamined <adj.> تایید نشده
uninspected <adj.> تایید نشده
untested <adj.> تایید نشده
untested <adj.> تست نشده
uncounted شمرده نشده
unaudited <adj.> ارزیابی نشده
unchecked <adj.> ارزیابی نشده
unevaluated <adj.> ارزیابی نشده
unexamined <adj.> ارزیابی نشده
unchecked <adj.> کنترل نشده
unbacked رام نشده
uninspected <adj.> ارزیابی نشده
untested <adj.> ارزیابی نشده
unbowed سر کوب نشده
virgins استفاده نشده
unaudited <adj.> کنترل نشده
untested <adj.> امتحان نشده
non-registered [not registered] <adj.> ثبت نشده
unaccomplished انجام نشده
unaudited <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> بازرسی نشده
unevaluated <adj.> بازرسی نشده
unevaluated <adj.> کنترل نشده
unexamined <adj.> بازرسی نشده
uninspected <adj.> بازرسی نشده
untested <adj.> بازرسی نشده
unaudited <adj.> امتحان نشده
unchecked <adj.> امتحان نشده
unevaluated <adj.> امتحان نشده
unexamined <adj.> امتحان نشده
unread خوانده نشده
outstandingly پرداخت نشده
unattached توفیق نشده
unattached اعزام نشده
undefined تعریف نشده
unlicked لیسیده نشده
uninvited دعوت نشده
virgin استفاده نشده
unleached سفید نشده
unpaid پرداخت نشده
autochthonous جابجا نشده
unsought کاوش نشده
in sheets صحافی نشده
in quires صحافی نشده
imperforate منگنه نشده
unadulterated مخلوط نشده
savage رام نشده
savaged رام نشده
unearned کسب نشده
savages رام نشده
savaging رام نشده
unnormalized هنجار نشده
custom uncleared ترخیص نشده
unbidden دعوت نشده
unalloyed الیاژ نشده
uncontrolled کنترل نشده
uncut از هم جدا نشده
unclaimed مطالبه نشده
unabated کاسته نشده
unsung خوانده نشده
unsung ستایش نشده
unexploded منفجر نشده
unsung سروده نشده
undisiplined تربیت نشده
sightless دیده نشده
unseen مشاهده نشده
unseen مکشوف نشده
undirected هدایت نشده
opens واریز نشده
uncut قطع نشده
uncut بریده نشده
uncontrolled مهار نشده
unchanged عوض نشده
unabridged کوتاه نشده
unabridged تلخیص نشده
unspotted ننگین نشده
uncommitted تقبل نشده
undisturbed مختل نشده
unfulfilled انجام نشده
open واریز نشده
haggard رام نشده
opened واریز نشده
unasked سوال نشده
unsaturated اشباع نشده
inviolate نقض نشده
intemerate بی ناموس نشده
innascible زایده نشده
inextinct نیست نشده
unsaturate اشباع نشده
unsettled تصفیه نشده
unbroken رام نشده
uncharted اکتشاف نشده
unmitigated کاسته نشده
unpremediated تصور نشده
undetected کشف نشده
unsaved پس انداز نشده
inexact درست نشده
unverified <adj.> ممیزی نشده
unworn استعمال نشده
unworn کهنه نشده
unverified <adj.> ارزیابی نشده
unwashed شسته نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com